جمله ی جادوگر
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۳۹ ب.ظ
باز من بی تصمیم قبلی به سمت وبلاگم یورش آوردم😊 اما این بار میدونم چی میخوام بگم..و اگر این حرفهای امروزم که منو به وجد آوردن و آدم دیگه ای کردنم،،حتی بتونه یک نفر رو کمی بلرزونه،من به هدفی که امروز از نوشتن دارم،رسیدم...
من از عید تا حالا یک سری حس های تکراری، اتفاقات تکراری رو تجربه کردم..که اگرچه در ظاهر متفاوتن اما در نفس به هم شبیهن...
و باز امروز میبینم تصمیمات و انتخابهای شرطیمون،،تکرارها..تقریبن همه ی زنگیمون رو فرا گرفتن..و تا اونچه باید رو ازشون نگیریم،،رخ خواهند داد..حتی ماه ها..سالها و یا تا آخر عمر..خوب که بررسی میکنم،از وقتی به تکراریهای زندگیم توجه کردم مثل واکنشهای همیشگیم،اتفاقاتی که هراز چندی می افته و حس هایی که مکرر با یک فاصله ی زمانی به سراغم میان...می بینم هیچ چیز مثل دیدن و شنیدن این تکرارها، زندگیمون رو عوض نمیکنه.واژه ی زیبای آگاهی_آگاه شدن..چی از تو زیباتره ...
تازگی ها خیلی مراقب تکراریهام،،هم اعمال وافکارو...تکراری و شرطی شده م..هم اتفاقات تکرار شونده ی زندگیم..گاهی به خودم میام،می بینم باز دارم فلان مزخرف رو تکرار میکنم.سریع جلوی خودم و روانم رو میگیرم،ایست میدم و آگاه میشم به اون لحظه و خودمو وجودم و متفاوت از قبل یا عمل میکنم یا متفاوت از قبل نگاهو بررسی...همیشه پیروز نیستم اما اون جاهایی که اجازه ندادم تکرار رخ بده،نتایج شگفت انگیزی گرفتم از جمله اینکه،هیچ چیز یا کسی اونقدر قوی نیست که بتونه منو بلرزونه مگر اینکه من اجازه بدم و اسیرش بشم..و از دست دادن آزادی یعنی آغاز تهاجم افکارو احساسات مخرب...
به نظرم قسمت اعظم دردها،رنجهای ماندگار،خودخوریها،و سعی در اثبات داشتنهامون و... از اون نقطه ای نشأت میگیره که بخواهیم بزرگ بودنمون رو حفظ و اثبات کنیم..و چقدر وقتی این رو رها میکنیم،آزادتریم..تو لحظه تریم..و حتی بزرگتریم! و حس وجودی ابهت را تجربه می کنیم..من فکر میکنم تنها زمانی بزرگیم، که حفظ بزرگیمان با چنگ و دندان را رها کنیم..در کنار این بزرگی،،آزاد هم میشویم و پر از درک و عشق..نه فقط یک بزرگ توخالی..
این رو به خصوص از عید تا حالا بارها تجربه کردم،و وقتی داشتم خودخوری میکردم،یا از حال دور میشدم،جملات شگفت انگیزی از کارلوس کاستاندای بی نظیر در ذهنم زنگ خوردن و منو در عرض چند ثانیه از این رو به اون رو کردن : (( بیشتر انرژی ما صرف حفظ اهمیتمان می شود،اگر می توانستیم بخشی از آن اهمیت را از دست بدهیم،دو چیز خارق العاده برایمان پیش می آمد،یکی اینکه نیرویمان را از کوشش برای حفظ آرمان توهمی عظمت خود،رها میکردیم.دوم اینکه نیروی کافی را در اختیار خود می گذاشتیم تا ذره ای از عظمت راستین کائنات را لمس کنیم))
این جملات از جادویی ترین جمله هاییه که من خوندم.من رو در عرض چند ثانیه از چیزی که میتونه چند روز شاید درگیرم کنه،آزاد میکنه..دنیا رو واسم سفید،پرنور،و اعجاب انگیز،،و خودم رو سرشار از آزادی،رهایی،سبکی و بی عملی میکنه..بی عملی راه گشای انرژی بخش..انگار روح جدیدی در من زاده میشه و شکرو...شکروو...شکر بر من روانه....گویا در عظمت کائنات بیکران چون نقطه ای به پرواز در میام..این جمله برای من پر از سحرو جادوئه...بکرو نابه و هربار دریچه ی جدیدی رو بر من باز میکنه..
و حالا این روزها هرجا پا میذارم،کارلوس کاستاندا یه جوری سرراهم سبز میشه،،از کافه ای که تصادفی واردش میشم و روی تنها میز خالیشون،کتاب (حقیقتی دیگر) کارلوس کاستانداییه که خب خیلی شناخته نشده,,تااا لحظاتمو خوابهامو رؤیاهامو افکارم...مدام هست و مدام نجاتم میده...چند ماه پیش کتابی به اسم هنرخواب بینی ازش دانلود کردم،عاشق اسم کتابش شده بودم 😊 ولی نخوندمو فراموش شد..
و حالا که بخش زیادی از حفظ عظمتم را از دست داده ام،قلبم میگوید: وقت تو رسیده کارلوس کاستاندای سحرانگیز😊
معجزه..جادو..تنها عصای موسی،گلستان ابراهیم،نهنگ یونس و زلیخای یوسف نیست...می تواند چون قرآن محمد،،کتابی باشد و یا حتی جمله ای...که بتواند روحتان را با سرعت نور طی کند و در اوج معلقتان نگه دارد،،جایی درست نزدیک خدا یا خودی که با آن متولد شده اید...!!
سایه
۹۸/۰۲/۱۴
سلام
سایه جان من خواننده وبلاگ نسیم و بلاگر هستم
از اونجا به اینجا هم راه پیدا کردم
قلم قشنگی داری بهت تبریک میگم
من هم مثل شما عاشق نوشتنم هرچند به دلیل شاغل بودن و مسائل مربوط بهش متاسفانه کم می رسم به این کار
روزانه نویسی هات و مثلا ماجرای سفرت و توصیف مکانها که واقعا عالی بود و آدم خودشو اونجا حس می کرد
در کنار توضیح هدفهات روزانه نویسی هم توی وبلاگت اگر فرصت کردی بکن
جذاب می نویسی
موفق باشی