سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

سال دیگه این موقع ها

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۲۹ ب.ظ

روزهایی که میگذرند.....  ( الان چند دقیقه ست روزهایی که می‌گذرند رو نوشتم. و زل زدم به دیوار رو به روم که شاخه های سنگین پتوس ازش بالا رفتند و کلمات بعدی می یاد و نمی یاد... این حالت نزدیک به احوال این روزها. این حالت بیش از کلمه نزدیکه به احوال این روزهام. این روزها بهت و زل زدگی ترکیب شده با هجوم و هیجان کلمه و ایده هایی که گیر افتادند. این روزها بدنم آماج مدام جنون و سوگه. این روزها یک چیز همراه با ضد اون چیز بسته بندی میشن و میشینن یک جای روانم. این روزها مثل نوشته های قبلی رفتن فعل منه اما ماندگی رو مزه مزه میکنم و عجیب خوشمزه ست. این روزها.... ) 

خب راه افتادم :) چه پرانتزی شد. گاهی به جای گیر کردن توی سر و کله، توصیف همون لحظه چقدر راه گشاست. توصیف همون لحظه دیگه فقط واسه م در لحظه حال بمان و اکهارت تول و فلان نیست. اصلا بیشتر جدا از اونهاست انگار. توصیف لحظه واسه م توصیف احوال قلبم هست و توصیف فضای سینه م. توصیف بدنم. 

بین گزینه هایی که بود ارشد خواندن انتخاب شد. الان باز هم نمره هام 20 هست. باز هم شاگرد اول هستم. باز هم ارائه هام که متن و تولید محتواش کامل از خودمه، تحسین و تعجب ها رو برمی انگیزه. اما در کنار افتخاری که به خودم میکنم و حواسم به ناتوانی هام هم هست،،، افتادن در فضای عجیب روانکاوی، تحلیل، عمق و... واسه م شگفت انگیز و زیباست... 

دنیا واسه م یه شکل دیگه شده. اضطراب هام میدونم که خشمه اما اضطراب، معنی میشه. بدنم میدونم که تنده. و خیلی چیزهای دیگه. 

اتاق درمان شدن خودم کجاست؟! 

اتاق درمانگر شدن خودم کجاست؟! 

اتاق بدنم... اتاق من کجاست... 

سال دیگه این موقع کجا هستم... 

مطالب پیجم که داره آماده میشه، در کدام اتاق منتشر میشه؟! 

 

دارم دوام می یارم برای اتاق یا اتاق هایی که سال دیگه این موقع دیدارهاشون رو کشیدم و درهاشون رو نصب کردم و رفتم داخل شون! 

اتاق هایی که میدونم در این شهر یا این کشور نیست... ( نمی خوام که باشه) 

یک مولفه به ادامه دادن هام و دوام آوردن هام اضافه شده. وقتی دنیا برت سخت میگیره سایه، تو بر خودت سخت تر نگیر. ماندگی رو ترکیب کن با تداوم. ایستادن های به جا رو قرار بده لابه لای دویدن ها.. 

لازمه ی اینها خودآگاهی بالا، پرورش بیشتر خود توجه کننده، درک بدن، بر راه خود ماندن و با خود ماندنه. مدل خودت رو داشتن، از حاشیه و رفتن با جریان و باد نجاتت میده. یادت باشه. 

چقدر حرف داشتم اما دیگه نمیاد..... 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۱
سایه نوری

نظرات  (۱)

سایه ی عزیزم چشمم روشن که اون سناره کنار اسم وبلاگت دوباره زرد شد . کاش برای همین ارشد هم اپلای میکردی و یه جایی که دوست داری میخوندیش.

چقدر اتاقی که تو درمانگرش باشی خوب به نظر میرسه .

موقث باشی زیبا.

پاسخ:
مینا جانم ممنونم از حضور پر مهرت... میبوسمت
جاهایی که دوست داشتم بر مبنای اولویت و شرایطم از دست دادم. هنوز به خاطرشون سوگواری میکنم.... اما راه هایی هم ساختم که بیزاری از دانشگاه رو بشوره ببره 😅
هم دور میبینمش و هم نزدیک اون اتاق رو، مرسی ازت 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">