سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

سایه عاشقتم و عاشقت خواهم ماند

چهارشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۴۶ ق.ظ

 از هر طرفی میرم با (عشق به خود) مواجه میشم.. هر رنج بیشتری از توجه کمتر به خود میاد.. هر غم اضافه ای از شاد نبودن با خود میاد.. هر طلب بیجایی از دیگری، از رجوع نکردن و نگرفتن از خود میاد.. هر درجا زدنی از مسئولیت ناپذیری و مقصر کردن دیگری میاد... 

 

 عشق به خود باعث میشه حتی اگر روزی عزیزترین چیزها یا کس هام هم نباشن، غصه م رو بخورم اما دوباره بخندم، رنجم رو بکشم اما دوباره آرام بگیرم، دنیا واسم زشت بشه اما آسمون دوباره دیوانه م کنه.. بمیرم و از خاکم سایه ی تازه ای زنده بشه،، خشک بشم اما باز جوانه بزنم.. سایه ی جدیدی که دیگه قبلی نیست، عمیق تر و قوی تره،، جوانه ای که دیگه قبلی نیست، سبزتر و درخشان تره.. این جادوی عشق به خوده: بی توقعی و وابسته نبودن...  و بی توقعی و وابسته نبودن همون نهرهای شیر و عسل وسط بهشته!!

 

 مگر نه اینکه هیچ چیز این دنیا همیشگی نیست... پس خودتو بچسب.

مگر نه اینکه هیچ چیز این دنیا همه چیز تمام نیست و در هر لحظه همونه که باید باشه و بلده باشه... پس خودتو ببخش.

مگر نه اینکه خدا بارها و بارها گفته و من میدانم و شما نمی دانید پس مقصد رو رها کن و امروز باش و امروز بمون... 

مگر نه اینکه زور و فشار و انتظار و سخت گرفتن، نتیجه ای نداره جز نرسیدن یا رسیدن بی لذت،، پس همینی که داری رو ببین و قدر بدون و کیف بساز ازش که فردایی نیست و نخواهد آمد. 

 

امروز داشتم بهش میگفتم اصلا چرا باید بخوایم همیشه خوب و عالی و معرکه باشیم؟ به خاطر اینکه به حرص هامون،، عجله هامون، بیشتر خواستن هامون، آرزوهای بیشمار ناتماممون،، ثروتهامون،، خونه هامون، ماشین هامون.. زیاد و زیاد و زیاد و زیادتر خواستن هامون برسیم؟؟؟ که بعدش چی بشه.. هیچ جا هیچ خبری نیست!! با شادی بیشتر هم، چیزی که بخوایم نمیشه،، با هیچ چیز بیشتری نمیشه.. میخوایم عجیب و غریب و اول و تاثیرگذار و مهم باشیم،، که بعدش چی بشه ؟؟ اصلا چرا باید مهم باشیم.. ریشه ها چی هستن؟ ریشه.. ریشه.. ریشه..

اگه حالا و با همین شرایط نشه،، هیچ وقت و تو هیچ شرایط دیگری هم نخواهد شددددد.... 

 

خلق کن و مسیر رو بپیما و بخند و بگذر ... 

پ.ن۱ از تکنیک سینک_دفتر که عمرش اندازه ی ظرف شستن هامه حتما خواهم گفت 😊😊

پ.ن ۲ امشب، از اون شبا بود.... 

 

عجب بی مانندی،، بی آرزویی.. مرا بطلب.. 

عجب شگفت انگیزی،، نجنگیدن برای عظمت.. مرا بطلب..‌

عجب عجیبی بودن محض،، مرا بطلب.. 

لحظه ی حال با من بمان،، بمان.. بمان و به شدن آلوده ام مکن.. آمین..

حفظ اهمیت های پوچ را رها میکنم،، قاصدک سبکی میشوم در فوت کودکی که آرزویی جز بودن را بلد نیست !! بلد نبودن های  کودکی مرا بطلبید.. 

 

کودکی از نو؛ از اول.. ایده های تازه ی امشب  برای نوشتن های تازه سلام..

ایده ها را بی هیچ انگیزه، عمل کردن سلام...

خلق ناشیانه و دیوانگی های مدام و اشتباهات جدید سلام...

درک آسیب های تازه سلام !!

تمام.... 

چقدر بعد پ.ن ها،، قلبم بارید اما اینجا بی ویرایشه، ناصحیحه، ناکامله و خودشه .... 😊😊😊😊  دیگه واقعا تمام!! 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۱۴
سایه نوری

نظرات  (۵)

۲۷ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۳۹ علی خواجه حیدری

بسیار خوشحال کننده است انقدر روان و درست نوشتن از زندگی و هر چه که هست

زنده باشید

پاسخ:
بسیار ممنونننم... 
😊😊😊

سلام سایه جان

خوبی؟

درگیر امتحاناتی؟

گفتم یه احوالپرسی بکنم ازت

ان شاالله خوب و خوش باشی

مثل همیشه

پاسخ:
سلام سارینا جان..
ممنونم خوبم..
بله،، بله .. من شب امتحانی دقیقه نودی با یک کوه از درس ها😂
ممنونم که یادم بودی،، مرسییی💐💐💐

سلام.چطور میشه عاشق خود بود؟چکار باید کرد.من میخوام به خودم توجه کنم عشق بدم اما بلد نیستم.حتی نمیدونم علایقم واقعا چیا هستن

پاسخ:
سلام زهره جان... 
میدونی من کاملا میفهمم که منظورت از این سوال چیه.. چون خودم یه روزی دقیقا تو همین جایگاه بودم،، هیچی از عشق به خود نمی دونستم و حتی خودم و علایق رو گم کرده بودم.. من خوب بلدم عشق به خود رو یاد بدم چون یه روزی حسابی درگیر بی عشقی به خود بودم! 
اگر بخوام مفصل اینجا بگم شاید چند تا پست طولانی رو باید تو یه کامنت بنویسم که ممکن نیست. الان تا اونجایی که بشه می نویسم واست و حتما تو پست های بعدی از عشق به خود،، زیستن در حال و ... که میتونن زندگیمونو از این رو به اون رو کنن، بیشتر خواهم گفت.. و همیشه خواهم گفت.. 
خب اگه به اوایل جوابم به تو برگردی، به نظر من گم کردن خود و حتی علایق، ریشه ش توی نقش بازی کردن های ماست؛ اینکه به خاطر تایید گرفتن و دوست داشته شدن،، کاری رو بکنیم که دیگری رو خوشحال کنه به جای خودمون.. اینکه اولویت همیشه، بقیه باشن ما رو از خودمون و شناخت خود واقعیمون دور میکنه. اونجاست که دیگه نمی دونیم کی هستیم و حتی چی دوست داریم. 
به نظرم قدم اول اینه که عجله نکنیم.. خوب به خودمون و انتخاب هامون آگاه بشیم.. شادی خود رو مقدم بر شادی هرکس بدونیم و بعد انتخاب کنیم. 
حالا این بحث خیلی مفصله و حتما بیشتر ازش خواهم گفت.. 
این از یکی از مهمترین ریشه های عدم عشق به خود و عدم شناخت خود.. که البته ریشه های دیگه م داره.. 
حالا توجه به خود و عشق دادن به خود رو اگه از ظاهری ترین موردها بخوایم شروع کنیم به جسممون میرسیم.. چیزی که دم دستی ترین و قابل دیدن ترینه.. پوست، مو، بدن و... ما در  چه وضعیتیه؟ چه پیامی داره و چی میخواد.. میتونی در شروع از ساده ترین چیزها استفاده کنی، اصلا پیچیده ش نکن.. ماسک خونگی،، روغن مالی،، ۱۵ دقیقه پیاده روی، مولتی ویتامین،خوردن آب کافی.. آماده کردن یک صبحانه ی خوب و مفصل برای خودت.. خریدن هدیه های کوچک و گل واسه خودت و .... 
خب شاید اینارو بارها و بارها شنیدی و برای اکثر آدمها، عشق به خود خلاصه میشه تو همین ها اما من میگم نه این همه ی ماجرا نیست.. 
تو چقدر وقت میذاری برای شناخت خودت؟؟ ما حتما جاهایی خودمون رو نبخشیدیم و اینجوری مدام خودمون رو سرزنش میکنیم.. ما حتما با ایده آل گرایی مخرب مزخرف،، اینقدر به خود بیچاره مون برای اولین بودن فشار میاریم که له بشه،، چون ما بهترین بودن رو به سرخوش و شاد بودن ترجیح میدیم.. ما خود واقعیمون رو با تمام خوب و بد و حسن و عیبش، بغل نمی گیریم چون نمی دونیم همین عیب هاست که مارو به سمت روشنی میبرن،، ما مدام میترسیم،، مدام خودمون رو سرزنش میکنیم، مدام درگیر مخفی کردن خودیم، مدام درگیر نظر بقیه درباره ی خودمونیم، مدام درگیر اون چیزایی هستیم که اسمشون رو اشتباه میذاریم.. غافل از اینکه نه ما کامل هستیم و نه دنیا.. همین دنیا قشنگه.. ما در اون لحظات همونقدر که بلد بودیم، رفتار کردیم و تمام.. 
اگر امروز حال انجام کاری رو نداشته باشیم،، مدام خودمون و حالمون رو تحلیل و قضاوت میکنیم که از بی حوصلگی به زور خارج بشیم،، اینا همه ش نامهربونی با خوده،، باید فقط خودمون رو و حالمون رو نگاه کنیم و بهش اجازه و فرصت بدیم یه روزایی بی حوصله باشه و بدونیم هیچ چیزی همیشه نمی مونه و هر حال و ... گذراست.. ما مدام درگیر ناسپاسی از خود و ندیدن خود هستیم.. 
قبل از اینکه منتظر باشیم دیگری بهمون مراقبت، حمایت، احترام، عشق و ... بده خودمون باید اینهارو به خودمون بدیم.. 
کاری که عاشقشی،، اون کاریه که وقتی انجامش میدی، گرسنگی، خواب، دنیا، زمین، زمان، اخبارش و همه چیز رو فراموش میکنی.. قلبت باهاش باز و شکفته و حجیم میشه، نفست حین انجامش میگیره، به جنون میرسی، هیچ چیز واست مهم نیست حین انجامش، تو هر حالی انجامش میدی، و خیلیی چیزهای دیگه که تا کشفش نکنی،، نخواهی فهمید.. راه کشفش،، رفتن تو دل ترس هاته.. بزن تو دل ترسهات.. به حس هات توجه کن و روی خودت متمرکز شو تا پیداش کنی..
و خیلییی چیزای دیگه زهره که من اونقدر که سختی کشیدم و از خودم دور بودم،، خوب یادشون گرفتم و خیلیی مفصل هستن و در پست های بعدی بیشتر و بیشتر ازشون خواهم گفت.. الان خیلی تیتروار گفتم،، امیدوارم کمکی کرده باشه. 

سایه جانم

این چیزایی که نوشتی از اوناست که باید از در و دیوار آویزون کنیم و هی ببینیم تا بشینه کاملا تو جانمون چون یک لحظه غفلت دوباره مارو غرق در ذهنیاتمون میکنه

می دونی من به ذهن به چه چشمی نگاه میکنم؟ برای من تمام خصلت های شیطان رجیم در قرآن رو داره نمیذاره در لحظه حال و جریان الهی جاری باشیم دائم دورمون میکنه از خودمون از نور الهی از آگاهی

حتی وقتی تربیتش میکنیم که فقط در جهت خیر فعالیت کنه و به چیزهای خوب و خواسته ها و آرزوها هم فکر کنه بازم هی میخواد هل بده میگه زود باش اون فلان چیز خوبه رو که دارم تجسم میکنم اگر به دست بیاری خوشبختی

دلم میخواد بزنم لت و پارش کنم ولی خیلی قویه لعنتی

خنده داره ها ولی باور کن من با این چشم بهش نگاه میکنم باهاش رفیق شدم ولی خب اون موذی تر از این حرفاست

 الوسواس الخناس .... وسوسه کنندهء پنهانی :) 

پاسخ:
آره، آره نسیم جان حق با توئه.. 
اما خب ما اسیر عادتهامونیم،، ناخودگاه، سریع و راحت به کارشون میگیریم و تمام.. 
این روزا به این فکر میکنم که همونطور که به خواستن و خواستن و بیشتر خواستن عادت کردیم،، میتونیم به بودن و بودن و بودن و بیشتر سرخوشی هم عادت کنیم.. 
هرچند که  شاید این هم یک آرزوئه ؟!!
 بهتره پذیرش، تسلیم و خلق بدون ایده آل گرایی رو یاد بگیریم،، اینا سرخوشی میاره ... سرخوشی، بودن محض میاره.. من وقتی اینجا مینویسم به تعداد خواننده هام و شدنهام و هیچچچ فکر نمیکنم،، بی آرزوی بی آرزو هستم و سرخوش سرخوش و کوک کوک... ( دارم به راههای بودن محض میرسم، حتما اینجا یا تو کتابم ازشون خواهم گفت) 
 بودن محض،، تو چقددر سختی و من عاشقتم..  هروقت دوست داشتی،، بیا،، بیشتر بیا و بمون،، همیشه بمون 😊😊

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

پاسخ:
🥰💐💐

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">