سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

۷ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

گاهی زندگی جز رنج نیست... 

گاهی جز عمیق رنج کشیدن؛ رنجِ لحظه چیزی نیست.. 

اما من عاشق این رنج ها شدم. عاشق دردهای اجتناب ناپذیری که می پیچه تو قلبت و راهتو باز میکنه؛ شیوه ت رو عوض میکنه؛ چند مرحله میبردت بالاتر؛ چنان تازگیُ شورُ حیاتُ حرکتُ اشتیاق از توش بیرون میکشی که جز جادو نمی تونی کلمه ی  دیگه ای روش بذاری... 

رنج خیلی شیرین تر از گناهه!!! (برای خودم)! 

 

دردِ رنج راه گشاست و دردِ گناه خفقان آور...

 

انرژیِ رنج هات رو جایی که نباید حروم کنی، باختی! 

رنج هات رو تبدیل نکنی، لذت رو نمی چشی.. 

 

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۲۲
سایه نوری

نذار از دستت در بره!! چون فقط مهمه که شروع که کردی، با قدم های کوچک، لرزان و فلانت ادامه بدی سایه.. 

چون ادامه،، پر از جادو و درس و ایده و نبوغ و خلاقیت و جوانه ست... 

 

راهش اینه سایه: همینی که هست رو ببینی. و واسه بزرگترش، بدونی که میتونی؛ بدونی که در حدت هست. و این خرد خرد ساخته میشه!! 

 

و جهان هستی، مدرسه های ایران نیست!! قرار نیست کپی ها ساخته بشن. قرار نیست یه عالمه شکل هم دنبال هم برن! قشنگ ترین و علمی ترین ها هم، با شخصی سازی و مال خودت کردن هست که طبیعی و اصیل میشه.. . و من عاشق طبیعی و اصیل و واقعی و عمیق هستم. نه فیک و مصنوعی و سطحی و طوطی وار... 

#خودمون_باشیم _حتی_ اگر....  

 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۴۷
سایه نوری

من شعور چه هستم.. من شعور چه هستم.. من شعور چه هستم.. مسیر درونی من به کدام سو و با چقدر سرعت است؟ 

 

به آهستگی و آگاهی و خود، برمیگردم. برمیگردم. برمیگردم.. 

 

دانش ها می‌رسند؛ اطلاعات می آیند..

کتاب هایِ  خوب، همه جا هستند!! 

اما من هرچیز را مال خود میکنم. مسیر خود را می‌سازم. مخالفت میکنم و از نو می رویم. در هیچ الگویی جا نمی گیرم...

شخصی سازی و خودسازی.. 

شخصی سازی و خودسازی.. 

شخصی سازی و خودسازی.. 

 

سکوت و خو گرفتن با خود. 

سکوت و خو گرفتن با خود.. 

 

خودم، خودم را درمان میکنم.. و در الگوها و اطلاعات گیر نمی یفتم.. 

دانش ها را زندگی کنم. و از نو مسیر خود را بسازم.. 

من و زندگی،، ناکامل های کافی و شگفت انگیزی هستیم.. 

 

خودت باش و خودتو یاد بگیر و مسیرت رو بیاب و بهش وفادار بمان و به آگاهی برگرد و آرام بمان سایه... چون تو، اینی..

 

باید بدونیم که چی هستیم اما باز و پذیرا... 

 

سایه، عشقِ تو و اشتیاقِ تو، خودسازی و شخصی سازیه... 

و با این  عشق و اشتیاق، وجودت یکی میشه.

یکی شدنی که توش، نه جسمی، نه روحی، نه فکری..

فقط یک ابری و مثل دود میری و دود میشی...

باید عشقمون رو پیدا کنیم!

 

و بدون عشق دادن به خود، بدون دیدن خود، بدون پذیرش همه ی ابعاد خود، بدون صلح با خود،، 

و بدون دست از سر خود برداشتن،، مگه میشه با روانی، ساخت و در حرکتی شوقانه و دیوانه وار، بود؟ این آخری یکی از اون تضادهای عجیبه... 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۰ ، ۱۵:۵۴
سایه نوری

من، فانی.. جهان، فانی.. آدمها، فانی.. 

 

در این فانی در فانیِ زود گذرِ موقتی... 

 

در این گذرایِ دودی.. 

 

در این ابرِ خاکستری.. 

 

در این احتمالا بزرگ.. 

 

در این گذر.. گذر.. گذر.. گذر.. 

 

در این بی قطعیتیِ ممتد.. 

 

در این عمرِ یک روزه.. 

 

در این موقتیِ ناپایدارِ نامهمِ غیر جدی.. 

 

در این در حالِ تغییرِ همیشه در گذر.. 

 

 

من به چی چسبیدم؟! تو به چی... 

 

در این فراموشیِ همیشگی،، من کجام؟! تو کجا... 

 

 

آبرویی نیست.. چهارچوبی نیست.. قانون چیه؟ ارزش به چیه.. اعتبار میخوام چیکار؛ جلو کی اصلن؟! واسه کی آخه؟! برای چی بابااا؟! کسی نیست... بعدی وجود نداره... حافظه ای نمی مونه... جهان کم حافظه ست و فراموشکار!! 

 

 

فقط جسارت و شجاعتت به کار میاد سایه.. 

فقط مسیرِ درونیت جواب میده سایه.. 

فقط حرکت کن سایه.. 

نترس سایه.. 

محدودیت نساز سایه.. 

سقفِ خودت نشو سایه.. 

 

دوده فقط.. دوده فقط. دوده فقط.. 

زندگی،، تمام شدنیِ زیبا.. طنزِ تلخ..

زندگیِ دودی...

زندگی،، یک متضاد عظیمه که قطعیتی نداره..

پس فقط من و خودم هستیم. و دودی که میخوام توش، آزاد بچرخم و دیوانه وار دود بشم!!! 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۲۱
سایه نوری

نگرانی،، بندآورنده یِ راه های ورودیِ خیرُ خوشیُ سرخوشیُ اشتیاقُ معنویاتُ مادیات......  تو زندگیته. 

و شکرگزاری،، رفع نگرانی و بازکننده ی راه هاست؛ چنان پرفشار که نورُ روشنیُ آبِ حیات، می پاشه به سرو روت!! 😂

 

ذهن،، کارخراب کنِ کارشکنیه😊😊  

و مراقبه،، اصلاح گرِ جلوبرنده یِ نگهدارنده در اصلِ مسیره... 

 

اینها، 2 تا از راه هایِ من هستن در راستای پست قبل.

راه های خودت رو بساز

و با قدم های کوچک و ناشی و نابالغ و کودکانه و اولین،، راه هات رو بپیما. منتظرِ بعدش و بهترش نمون! (بعد و بهتری، تو کار نیست)! 

 

از عادتُ تاریکیُ کوریِ ذهن به سویِ آگاهیِ حضور برگرد!! (نه با فشار و عجله و شتاب. که نرم و روان و با سخت گیریِ مهربانانه) 

 

سایه یادت باشه به بیشترش نیاز نداری!! به اجرا و عمل و تکرار، متعهد بمان. 

سایه یادت باشه به حاشیه و شتاب و غلیانُ مقایسه و بیرون و اطلاعاتِ بیشتر نری. و اگر رفتی، آگاهانه بازگرد.

همیشه راه بازگشتت، باز است!

و با هیچ بیشتری، حتی تو بهترین ها نمیشه، اگر همین جا و همین حالا و با همین‌ها نشه!

​​​​​

و به مسیرِ درونیِ منحصر به فردت وفادار بمان!! 

در راهت بمان. تو به دانستن راه های بیشتر، نیاز نداری!! 

 

و خیلی چیزهای دیگه. اما سکوت و سکونِ پویا به از گفتنِ زیاد. که سکوت، خود همه چیز را می‌گوید.

و ما و زندگی، کافی هایِ ناقصِ فراموشکارِ ناکاملِ شگفت انگیزی هستیم! 

از فراموشی به یادآوریِ آگاه. از فراموشی به یادآوریِ آگاه. از فراموشی به یادآوری آگاه...... 

 

لحظاتت سرشار از حضور در حال و شکر... 🌿✨🌿✨

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۴۵
سایه نوری

باید راه‌هایی باشن که بزنن تو دل اونچه میخوای و در عین حال آزادت کنن ازش!! شگفتیِ تضادها... 

 

فقط در چنین رهاییِ سختی، گشایش و روانی و رسیدن و اشتیاق و وصال و درکِ لحظه سرازیر میشه؛ بی اینکه بخوای و زجر انتظار رو بکِشی و لحظه رو بکُشی سرازیر میشه... 

 

پس به سختیش می ارزه!! باید راه هامون رو خلاقانه پیدا کنیم. و قبلش لازمه خودمون رو عاشقانه دیده باشیمُ دقیق شناخته باشیمُ و عمیق بوسیده باشیم!!

خوددوستی، هرچند با گل خریدن واسه خودمون شروع میشه اما خیلی بیشتر از اونه! (توی چی و برای چی و واسه کی داری خودتو میکُشی)؟! 

 

سپرت رو بنداز زمین و آسیب پذیر باش. رو بازی کن و برقص. با آهنگ درونت، واقعی و بی پروا برقص و شوری بیفکن...

بی آبرو،، بی حیا،، بی اعتبار شو!!! اما قبلش قوی شو و شگفت باش و برخلافی رو درک کن! و توی همه شون اصیل و واقعی و بی عجله و خودت باش. تو شعور چه هستی؟ تو شجاعتِ یک کار نه.. تو شجاعتِ کدام عواقب کار هستی؟ 

 

و باز سکوتی که میاد! 

اشتیاقت افزون و تمام...   🌿✨🌿✨🌿✨🌿

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۳
سایه نوری

​​​​​​در یک سکوت و سکونِ معنوی پیچیدم و می پیچم و می تابم.. در حرکتی آهسته و باقرار میرقصم... 

 

و همه چیز و هر چیز از یک انتخاب،، از یک تصمیم آغاز میشه...

 

اونجایی که هیچ چیز رو واسه خودت محدودیت و حصار نمیکنی؛ نه خانواده ت رو، نه والدین ناجورت رو، نه بی عدالتی ها رو، نه ایده آل گرایی ها رو، نه هیچ عدد و رقمِ سن و نمره و حساب بانکی رو، نه شوهر فلانت رو، نه رابطه های داغونت رو، نه غمُ رنجُ و بی کسی هات رو، نه چهارچوبُ تعریف ها رو، نه نقص رو و نه فلانها رو...   !! 

 

فقط نگاهشون میکنی.. پیام هاشون رو میگیری.. حرفی که واسه ت دارند رو میشنوی.. با بند بند جسم و روحت درکشون میکنی(هضمشون میکنی؛ جذب و دفع)! 

 

و بعد نمی ترسی و تبدیلشون میکنی با هر خلقی که مال تو و شکل تو و برای توئه... خلقی که شعورش هستی! اصل و اصیل و طبیعی.. نه فیک و مصنوعی و پرادا !! 

 

لحظاتت پر از شوق و اشتیاق و گشایش و باور به خودت! 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۰ ، ۱۴:۳۹
سایه نوری