سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

ساعت 6 صبح بیدار شدم. کماکان بدون هیچ تلاش، تصمیم و آلارمی صبح زود بیدار می شم. نون تست رو توی اندکی کره محلی برشته کردم؛ ارده و شیره رو مالیدم روش؛ قهوه م رو رقیق کردم و صبحانه خوردم.

 

به پوست و موهام رسیدگی کردم. و دلم خواست قبل از آغاز کارهام، چند کلمه ای بنویسم. 

 

هفته پیش یکی از شگفت انگیزترین جلسات درمانم رو گذروندم. بارها و بیماری هایی رو زمین گذاشتم. احساس سبکبالی داشتم. انرژی های گیر افتاده ی روانم آزاد شدند. قلبم می درخشید. مبهوت بودم و مشتاق.

حالی والا داشتم؛ ترکیبی از زیبایی و وهم!

 

کارورزی هارو می گذرونیم. کارهای پایان نامه کمی عقب افتاده اما پر کردن فرم ها و کارهای اداری خسته کننده ش تقریبا خوب پیش رفته... 

 

روز 15 ام هست که شکر نخوردم. جز کمی شیره، خرما و دسر شیری بدون شکر کاله... اما هفته آینده می خوام شیرینی عید بپزم. هنوز تصمیم نگرفتم با شکر باشه یا استویا اما می دونم کره ای هست؛ سرشار از کره و وانیل. یعنی وقتی تکه ای ترد با عطر وانیل و کره رو می ذارم دهانم و قهوه رو می نوشم، می خوام لطافت و طعم کره با تلخی قهوه و شگفتی وانیل، از زمین جدام کنه :)

 

بعد از اتمام خانه تکانی چند هفته پیش، هفته ای 2،3 بار به خونه رسیدگی می کنم و از زندگی میان برق و تمیزی لذت می برم. چند کار کوچک مونده که همسر باید انجام بده...

 

فیلم کاناپه رو دیدم و آخ :(((

 

مشتاق این روزهای آخر سالم. می خوام اسفند رو ببلعم:) 

 

من سال سنگینی رو شروع کردم. پر از فشار و چالش... با خستگی و فرسودگی ادامه ش دادم. با فحش به زمین و زمان، از جا برخاستم :) و حالا دارم سبکبال و رقصان و آرام تمامش می کنم... از بهمن افتادیم روی غلتک...  شادی های کوچک و گشایش های شگفت، روانه شدند به زندگیمون. شاکر و قدردانم.

 

برای سال نو، ابروهام رو بر میدارم و رنگ می کنم. موهام رو چتری می زنم. و همین :)

 

کلی محصولات مراقبت پوست و مو سفارش دادم. هنوز نرسیدن اما می دونم که تک تکشون عالی هستند... 

 

برای مشاوره مهاجرت به کشوری عجیب، وقت گرفتم که می گم ازش و واسه ش هیجان زده م... 

 

اگر اینجارو می خوندید:

معنای شرافت برای شما چیه؟

سال رو با چه حالی آغازیدید و چطور در حال پایان دادنش هستید؟ 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۳ ، ۰۸:۳۶
سایه نوری

با حالی بسیار خوب اینجام... 

با هیجانی خوش به جای اضطراب، اینجام... 

این حال، به من تقدیم نشده! به دستش آورده ام... 

به دستش آورده ام نه با شعار ( خواستن، توانستن است) و...  با نخواستن و نتوانستن و کنار گذاشتن و رها کردن و تمام کردن و ناامیدی از چیزی که نمی شود که نمی شود که نمی شود،، به جای تکرارش برای شدن!!! 

تکرار این واژه ی پیچیده ی انسان برانداز... 

 

اون جمله هست ها... برای من اینجوری بهتره : با برگشتن به جایی که درش گریستی، نخواهی خندید. با برگشتن ها فقط تکرار خواهی کرد و در تکرار پوسیده و مرگیده خواهی شد. بلکه با درکش و پذیرش ناتوانی و محدودیت های انسانی ت هست که،، در جایی که گریستی،، خواهی خندید... 

( توضیح‌ش مفصله) 

 

خونه برق می زنه.. دو تا از  کارهای رومخ امسال در راستای پایان نامه تیک خوردند. چایی می نوشم با توپک های تیرامیسویی بی شکر و دسر شیری بی شکر.... نرم و لطیف و خوش خوراک :) 

و شادم... و سبکم... و برخاسته ام!! 

 

خیلی زیاد کلاس دارم. شنبه ها.. یکشنبه ها.. سه شنبه ها.. چهارشنبه ها.. پنج شنبه ها!! سالهاست وضعیتم اینه. فروردین سال جدید هم کلی آموزش اضافه میشه... 

​​​از آموزش های قبلی که ماه ها پیش تمام شدند هم در جریان امتحانات و کارهای نهایی ترم آخر و ارائه های کلاسی و روند پایان نامه عقب افتادم...  که برای همه شون برنامه ریزی در حال انجامه. اما خب با اینکه یادگیرنده بودن و جستجوگری جزئی از منه، این روند و بی توجهی به ابعاد دیگر واسه م فرسایشی شده که در حال بررسی ش هستم... 

 

در حال طراحی یک دوره آموزشی هستم. باید مطالبم رو در راستاش نظم و قوت بدم... 

 

در حال خوندن دو رمان هستم. غرق می شم توشون. هیجان زده میشم. برافروخته میشم. آرام می گیرم. خلاصه کیف می کنم  و حظ زیاد می برم از خوندنشون. تمام شدند ازشون میگم... 

 

فنرهای درهم فشرده زندگیم، سالها گیرافتلدگی م، سالها ادامه دادن، سالها بی زندگی ای  و بی.... در کنار کلماتی دیگر،، در حال باز شدن هستند. در حال گشودگی... در حال عبور و گذر و گذار.. 

 

در حال لذت بردن هستم... از کلافگی می آیم.

در حال زندگی هستم... از مرگ می آیم. 

در نظم هستم... از شلوغی می آیم. 

در آهستگی هستم... از سراسبمگی می آیم. 

در آرام هستم... از آشوب می آیم. 

در رضایت هستم... از نارضایتی می آیم. 

در آسمان هستم... از خاک می آیم. 

در سکون و ثبات هستم... از معلقی می آیم.

در تعلق هستم...از طرد می آیم. 

در............   در بدنم هستم...   از تروما می آیم!! 

 

در اینها می روم و می آیم...  ظرفیت تحمل ناکامی و نتوانستن را گسترش میدهم؛ نتوانستن برای توانستن در اشتیاق ها! 

​​​

​​​​

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۳ ، ۱۵:۱۵
سایه نوری