سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

لحظه زیبای من

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۸ ب.ظ

دیروز، روز شلوغی داشتم؛ از صبح تا عصر کلاسهای مجازی، هماهنگی پروژه های کاری از خونه؛ غذا پختن و... شبش خسته اما آرام و شاد، یک قسمت از سریال این روزهامون رو کنارش دیدم و ۱۳ مهر رو با خوابی عمیقی و شیرین پایان دادم...

 

امروزم نرم و روان شروع شد... حالا تو سکوت امن خونه نشستم. نور زیبای پاییزی، بلاتکلیف میاد و میره. و بهم یادآوری میکنه که زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نوره! از حمام اومدم و نشستم جایی که نور راحت بتونه خودشو روم پهن کنه و من حل بشم توش. حل بشم توش و گرم و رها بشم... 

 

غذا آماده ست.. ساعت ۳ کلاس دارم. و نوشتن چیزیه که در هر حالی منو به خودش میخوانه؛ وفادار به هم هستیم و از هم نشینی باهم حسابی لذت میبریم😊😊پس اومدم که چند خطی بنویسم و برم سر ادامه ی روز آرام و جذاب پاییزیم.. 

 

براش اتفاق عجیبی افتاده؛ واسمون یه نشونه ی شگفت انگیزه؛ باورهام رو محکمتر کرده و دلم رو روشن تر... باز هم بهم یادآوری شد که گذر از ترس، به موقع رها کردن، ایمان و سرخوشی، چه معجزه ها که به بار نمیاره.

 

وقتی هرلحظه، با انتخابهات سرخوشی میسازی، این سرخوشی تو لحظه معلقت میکنه. حس خوشی قلبت رو فرا میگیره. رضایتت افزون میشه. و اینها همه به شکر عمیق و قلبی ختم میشه. و شکر واقعی، جهانت رو دگرگون و درخشان میکنه... 

 

هرلحظه میخوام انتخاب کنم که فقط همینجایی که هستم و همونطوری که هستم مهمه. هیچ چیز دیگه اهمیت نداره. اینجوری آینده و گذشته ای نمی مونه. من می مونم و دیوانگی هایی که رایگان میسازم واسه خودم..

من درگیر ساختن الآنم و گذشته خودش به اندازه می مونه و بقیه ش میره؛ سرد میشه و  دور میشه و محووو... 

من درگیر ساختن الآنم و آینده خودش ساخته میشه و به موقعش میرسه و ازش پذیرایی میکنم.. 

من درگیر الآنم و مسئولیت هرچه هست و نیست رو میپذیرم. پس توقعی نمی مونه. پس خودم واسه خودم کافیم. پس تو دنیای من، هیچ انسان و اتفاق و حادثه و اخبار و ویروس و بی پولی و رابطه و دلار و ...  بر من قدرت و تسلط ندارند.

هیچی اونقدر بد و بزرگ و جدی نیست که نتونم باهاش پیش برم؛ چون من مسئولشم. و خلق و گشایش و نور و کلید، تو دستهای مسئولیت پذیریه! پیش روی زیبا با هرچه هست و نیست، گره ها رو باز و راهها رو هموار میکنه. 

 

وقتی صلح رو میسازیم، تازه میبینیم چقدر چاره و راه و درمان تو چنته داشته و ما بی خبر بودیم. چقدر تقلا کردیم که فقط بیشتر فرو رفتیم تا برآییم! صلح که باشه، مهر که باشه، چاره خودش به وقتش میاد... 

 

و حالا میخوام برم پلو عدس خوش عطر دارچینیم رو با خوراک بادمجان  تازه ی وسوسه انگیزم بخورم. آسمان رو تماشا کنم. ماسک موهام رو بزنم. خودم رو نوازش کنم و لحظه رو عزیز بدارم.. بعدش هم بشینم سر کلاسم که یکی از درسهای محبوب این ترمم هست.. 

بعدترش هم مهم نیست چون فعلا من فقط الآن رو دارم؛نقد و قوی و مسلم و جاری! بعدی وجود نداره.  

نظرات  (۶)

۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۶:۱۹ گیسو کمند

پاراگراف چهارم😍👏🏻👏🏻👏🏻❤

 

پاسخ:
😊😇🥰🙏🙏🌿🌿
۱۴ مهر ۹۹ ، ۲۳:۰۴ بلاگر کبیر ^_^

خانم اینجا عجییییب بوی آرامش قلبی میاد هاااااا

پاسخ:
😊
بدی خوش آرامش و باور و یقین قلبی از آن همه مون مینای زیبا 🙏🙏
۱۴ مهر ۹۹ ، ۲۰:۳۸ Sepideh Adliepour

الان دلم عدس پلو با کشمش می خواد+سالاد شیرازی😐

در همین لحظه هم دلم می خواد😂

پاسخ:
اینقدری دلت میخواد که همین الان دست به کار بشی؟؟ 🙃🙂
واای سالاد شیرازی رو نگوو که پلوعدس بدونش، لطفی نداره.. اما در کمال ناباوری من خیار نداشتم و یادم نبود ؛ پیاز و گوجه فقط خرد کردم 🙃😐
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۷:۱۴ Javad Aligholizadeh

پناه می برم به دامن مامانم ... سرم رو میذارم رو پاش ... فارغ میشم از غم دنیا ... بعدش میگه خرس گنده پاشو پام درد کرد (:)) ...

پاسخ:
عالیی بوود؛ عالیی... خدا حفظشون کنه و کنار هم کیف کنید... 
😅😅😂😂
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۶:۵۳ Javad Aligholizadeh

من چن روزه که خیلی شلوغم درست از جمعه به اینور ... هم فیزیکی و هم ذهنی ... مغزم داره منفجر میشه ، تو تنم رخت میشورن و هی این آهنگ محسن چاووشی تو سرم پلی میشه

" دو تا چشمام دو تا سرباز مغرورن .......... دو تا سرباز که چن تا زن تنها ... تووی دلشوره هاشون رخت میشورن "

پاسخ:
راستش منم خیلی شلوغم؛ کلاسها و درسها و پروژه های سنگین کاری و کارهای جدید و ترسهام و مقاومتهام که تو راه این جدیدها و جلو رفتن ها و شرایط حال حاضرم باید ازشون بگذرم و شرایط های تازه ی خونه مون ... اما وقتی کنار اینها، ایست میدم؛ ساده ترین ها رو زندگی میکنم. فکر میکنم چی کار میکردم اگه اینقدر شلوغ نبودم و همونو میکنم،، میبینم خیلی هاش رو خودم ساختم. البته که دلشوره ام هست و دلشوره رو هم اگر زندگی کنیم و شاکرش باشیم،، آروم میگیره.. 
شما واسه دلشوره ها و گرفتن فشار ازشون چیکار میکنید؟؟

چ حس آرامشی داشت (✿◡‿◡)

منم درگیر ساختن الانمم :)

پاسخ:
بله لحظه ی حال آرامش محضه.. 
به به 😇

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">