اگه اینجا نشه، هیچ جای دیگه م نمیشه!!!
همه مون پر از آرزو و خواسته ایم ... هر صبح به عشقشون پا میشیم و هر شب با یادشون میخوابیم... اصلا هم بد نیست اما سرخوشی و لذت و زندگی رو به بعد از محقق شدنها، واگذار کردن، بده ...
من و همسر، تو روزهای خاصی از زندگیمون هستیم از اون جهت که رها کردنهایی در پیشه: رها کردن شغلها... فروش دارایی ها... رهاکردن کشور و مهاجرت و ..... خب در دل هر رها کردنی، یه آغازه.. یه جوانه،، یه انرژی به فعل رسیده ...
من اما هر لحظه به خودم و خودش یاد آور میشم که برای هستی تعیین، تکلیف نکنیم، زمان نذاریم.. جاری باشیم،، روان بشیم.. زور زیااد نزنیم.. امروزو سرخوش و کیفور بگذرونیم، بعد، مال بعده..
من مطمئنم اگر اینجا نشه،، هیچ جای دیگه م نمیشه... اگر اینجا نتونم،، هیچ جای دیگه م نمی تونم... اگر امروزو نچسبم،، فردارو هم نخواهم داشت.. اگر امروز کیف نکنم، فردا هم نخواهم کرد.. با پول بیشتر نمیشه،، با خونه ی بزرگتر نمیشه،، با ماشین بهتر نمیشه.. تو سرزمین های دیگه م نمیشه... حتی با شادی و خوشحالی بیشتر هم نمیشه... ( چون ما که نمیدونیم شاید نیاز اون لحظه مون واسه تعادل و رشد و شگفتی غم باشه و بدحالی) !!
چون من خودمو همه جا و هرجا با خودم خواهم برد.. پس چرا حرص؟؟ چرا عجله؟؟ چرا تنش؟؟ چرا بی قراری؟؟ چرا انتظار؟؟ چرا تلاش های فرسایشی؟؟
این لحظه بهترینه.. تا این لحظه رو درک نکنیم و نبینیم،، هیچ فردایی رو هم نخواهیم دید... تا تو همین خونه ها با همین ماشین ها با همینقدر پولها تو همین خاک، همین امروز لذت نبریم،، تو هیچ خونه ی دیگه با هیچ ماشین دیگه با هیچ حد از ثروت،، تو هیچ خاک دیگه ای هم نخواهیم برد..
اینجا بهترینه،، ببینش...
لحظه اعجازه،، بچشش...
خونه ت بینهایته،، زیباش کن...
خودت کافی و درستی،، بغلش کن...
دستات معجزه ن.. روحت معجزه ست.. قلبت معجزه ست.. نگاهت معجزه ست.. باهاشون خلق کن و بدرخش،، خلق کن و بخند،، خلق کن و نور شو،، خلق کن و نور بده .. خلق کن و آرام کن ...
منتظر روز موعود و همه چیز کامل نمون برای آغاز،، برای خلق،، برای لذت... هرلحظه،، سرآغاز باااش...
امروز اینها در وجودم جاری شد و صلح بیشتر شد،، عجله کمتر.. انگیزه هام عشقی تر شد،، مادی کمتر... تلاشهام روانتر و سرخوشانه تر شد،، فرسایشش کمتر.. روحم بزرگتر شد،، دنیام کوچیکتر و رسید به خونه م ... قرارم بیشتر شد و انتظارم کمتر ...
و شگفتی ها زمانی رخ میدن که منتظرشون نباشی،، که پیگیرشون نباشی.. پس بیخیال هرچیز،، خلق کن و خودت رو ببوس... پیگیر خودت و خلقت باش تا وقتی برای انتظار نمونه و جایی...
بعد خودمو تنگتر در آغوش فشردم و نقطه شدم در خودم و دیدم هرچند همه ی هستی در منه اما در مقابل هستی، هیچم و نقطه... نقطه شدم،، معلق شدم،، غوطه خوردم و فهمیدم چقدر همیشه درست و به جا و عالی بودم و نمی دونستم حتی وقتی اشتباه تنها کلمه ی موجود بود..... نقطه بشیم و معلق و رها .... هیچ جا هیچ خبری نیست جز اینجا،، هیچ لحظه ای نیست جز اکنون...
نقطه باشیم و هیچ و رها و روان در خود،، در درست ترین خطاها.. در عیب ها،، در نقص ها.. در بدجنسی ها .... در خود .. خود بودن !!!
سلام سایه جان
پریروز دو سه بار برات نوشتم و پرید و قفل کرد گوشیم
خیلی خوب خودت رو آنالیز می کنی و به تصویر می کشی
آفرین
پس شما هم در حال مهاجرت هستید
این روزها خیلی ها در حال مهاجرت هستند
ان شاالله بهترینها در انتظارتون باشه
یه مدت من هم پیگیر این موضوع بودم نمی دونم چرا برام سخته عزم جدی کنم در این باره
واقعیتش از دوگانگی تربیت بچه هام و همینطور از، از دست رفتن موقعیت شغلی خودم و همسرم در ایران می ترسم
نمی دونم شاید هم وابستگی های زیر پوستی دارم
خلاصه که هر چی هست تا حالا نذاشته عزم جزم داشته باشیم من و همسرم