بی گدارهای من،، واژه های ناتمام
بعد از ۱ ساعتی نوشتن توی دفترم و ضبط کردن صدام وقتی داشت واژه ها را می بارید،، ناگهان دیدم اینجام !!! این واسم معنای قشنگی داره.. اینکه وبلاگم به جایگاهی تبدیل شده که من عشق و تعهد رو همزمان بهش دارم..
این یکی از متن های لحظه ای و بی ویرایش امشبم بود:
دلتنگی های مشترک، خاطرات مشترک،، خنده های مشترک،، دردهای مشترک....
اشتراک!! ناتمام بی بدیل!! ای ادامه ی بلند...
این ادامه ها،، تا ابد مرا زرد و خسته و نحیف،، سبز و پایدار می کنند..
اشتراک!! تو ادامه ای... یک ادامه ی بلند!!
حس عجیبی بهش دارم... چی رو با کی شریک شدیم؟؟ نقطه های مشترکی دارم با آدمهایی که هرچند تمامی ندارند این اشتراکها،، اما جز دلتنگی، تو قلبم نمی کارند..زخم بعضی اشتراکها و دردش همراه با لذت هاش... اشتراکم اصیله، مثل زندگی !! همه چیزو باهم داره !!
سایه... امشب... برای خودش... ۱ خرداد ۹۹ تمام شد،، زیبا بود،، زیاد بود،، کم هم داشت... و چیزی که مهمه،، دیگه هرگز تکرار نخواهد شد... هرکس، هرچیز،هرروز تمام شدنیست..
تمام شدن را که ببینیم، به تمامی می بلعیم.. همین دیدن اتمام تو هر موردی می تونه شکر، قدر دانستن، سخت و جدی نگرفتن، بزرگ نکردن دنیا و حضور تو لحظه رو هزاااار برابر کنه ...
تمام شدن ها و دوباره آغاز شدنها
چیزی که این روزها من رو خیلی به خودش آگاه و مشغول کرده