سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

جادوی نوشتن

يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۳ ب.ظ

دیشب نوشتم و نوشتم و نوشتم... 

بعد انگار یه دستی، یه صدایی، یه سیمایی، یه چیزی که فقط کسایی که با جادوی نوشتن آشنا هستند، می شناسندش، دست قلبم رو گرفت و با خودش برد به سرزمین عجایب .... 

 

و حالا دوست دارم نظرتون رو در این مورد بدونم که:

ما خیلی وقتها خواسته هایی داریم( با هر نامی: آرزو، هدف، مسیر، رسالت و...) بعد آیا ظرفیت، آمادگی، توان و لیاقت داشتن اون رو داریم؟ آیا ما گاهی از همون رسیدنه و مسئولیتش، بیش از هر چیز دیگه ترس نداریم؟؟؟

(چون هر قدرت و رسیدن، مسئولیت میاره دیگه) 

ما می خواهیم و از رسیدن میترسیم؛ اما نمی دونیم که از رسیدن میترسیم!

هر رسیدن، آزادی میاره. و آزادی، پر از مسئولیته... 

 چه تجربه ای از این مفهوم دارید؟ خیلی خوشحال میشم که ازتون یاد بگیرم... 

نظرات  (۵)

این مبحث بر میگرده به نظریه تکامل که من بهش خیلی معتقدم 

هر چیزی تو این دنیا تا مسیر تکامل رو طی نکنه به درستی اتفاق نمی افته مثل همون مثال معروف کرم ابریشمی که زودتر از موعد پیله اش پاره میشه 

ما باید سیر تکاملیمون رو طی کنیم و ترس هم جزوشه تا ترس نیاد شجاعت اتفاق نمی افته 

مطمئنا همه تجربه اش کردن ولی ممکنه درک درستی ازش نداشتن یا بهش توجه و دقت نکردن 

یه بچه نوپا هم تجربه می کنه با غلت زدن و سینه خیز و چهار دست و پا و ایستادن و راه رفتن و دویدن 😊

اونی که سینه خیز می ره وقتی وایمیسونیش می ترسه ولی به موقعش راه می ره و تلاش میکنه برای دویدن

پاسخ:
مرسی نسیم.. ممنونم از اینکه نظر دادی جانم.. خیلی خوب بود..
بله این روزها درگیر مسئله ی تکاملم و پیامهای اینجوری مثل اینی که گفتی یا کامنت گیسو کمند که گفت لیاقت قدم به قدم در ما ایجاد میشه رو می بلعم.. 

۲۸ مهر ۹۹ ، ۱۰:۰۵ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

من تا حالا اینطوری بهش فکر نکرده بودم. ولی آره بعد رسیدن کارمون تموم نمیشه. نه که بگیم می‌ترسیم! ولی بعد از رسیدن هم باید کلی تلاش کنیم حسب اون موقعیتی که به دست آوردیم.

پاسخ:
دقیقا.. و شاید ظرفیت و شجاعت رسیدن رو باید داشته باشیم.. 
ممنون از نظرتون.. 
۲۷ مهر ۹۹ ، ۱۶:۲۵ Javad Aligholizadeh

در واقع من از رسیدن نمی ترسم از ندونستن عاقبت می ترسم از اینکه نمیدونم نیاز امروز که موجب یه آرزو ، دعا ، تصمیم یا هر چی که بشه صداش کرد فردا هم نیازم هست یا فقط یه حس زودگذره ... 

یا میشه گفت که من خیلی جاها به مسئولیت حرفایی که میزنم یا میشنوم واقف نیستم و توی سرم شور و شوقی پیدا میشه که باعث یه فعل هایی میشه که در موردش می شنوم و می بینم ، بعد یه هو مسئولیت آوار میشه روی سر ، ترس کل وجودت رو فرا می گیره اینجا دو حالت داره اگه از قبل خوب فکر نکرده باشم ، شرایط رو سبک و سنگین نکرده باشم ، در موردش احساسی تصمیم گرفته باشم جا می زنم و مثل بردلان غار تنهایی برای خودم درست می کنم ولی خدا کنه اینجور نشم اون موقع روم نمیشه حتی تو آینه توی صورت خودم هم نگاه کنم ... یه حالتی هم هست که آرزومه اینطوری بشه آنقد محکم قدم بردارم که اگه ترسی هم یه آن از مسئولیت گوشه دلم جوونه زد همون لحظه خشکش بزنه 

بعضی شنیدن ها هم سنگین برای آدم تموم میشه ، بعضی جمله ها گفتنش تاوان داره ، باید مراقب بود که چی میگم و چی می شنوم مثلاً من دیروز حرفی شنیدم که الان 24 ساعت هست که از ترس مثل بید دارم می لرزم و آروم و قرار ندارم ...

پاسخ:
خب فکر میکنم ایده آل گرایی و تمایل به بهترین، باعث میشه مدام نگران نتایج باشیم، هرچقدر سبک و سنگین کنیم، باز حس میکنیم کمه. . 
قدرت امروز ما به نظر من مساویه با توان تحمل نادانسته و ناشناخته و قفل های فردا؛ این از ویژگی های اصیل زندگیه..  
اما خب اون شور و شوقه، همون سرخوشی لحظه کافیه به نظرم.. همونه که آینده رو میسازه.. اینطور نیست؟
کلمه ها وقتی بر زبان ما جاری میشن، پر از مسئولیت هستن.. و اونایی که میشنویم و آزارمون میدن؛ اونهایی یه جور دیگه مسئول بودن ما رو می طلبن. که چطور در کمترین زمان از زیر بارشون خارج بشیم و ازشون تفسیر و معنی و واگویه نسازیم و اسیر شاخ و برگ دادنهای ذهن نشیم.. تو این مورد کتاب ۴میثاق خیلی کمک کننده ست.. 
ممنون از نظرتون؛ باهاش روبه روی شفافیت و شیشه ی درونم نشستم تا بیشتر واقعیتها رو ببینم...

چند تا مفهوم رو داری کنار هم می‌ذاری. یکی قدرت تخیل، یکی فوق تصور بودن توانایی‌های فرد که گاهی خودش رو هم شگفت زده می‌کنه و دیگری مسئولیت پذیری. گاهی ما فقط صورت چیزی رو دوست داریم و حاضر نیستیم تبعاتش رو بپذیریم. نوشتن هم همینه. خواست ما اولین قدمه. قدم اول رو که بر میداری باید خودت رو آماده ی همه ی پیامدهاش کنی.

پاسخ:
ممنون از کامنت شما.. 
همینطوره حاضر نیستیم لایقش بشیم.. 
البته من منظورم از سرزمین عجایب، کاملا واقعیتی بود که کلمه ها ما رو به اونجا میبرن.. 
و نوشتن، واقعا پیامدهای عجیب و شگفتی داره که باید آماده ش بود؛ قبول دارم شدیدا.. 

۲۷ مهر ۹۹ ، ۱۳:۵۸ گیسو کمند

این تجربه ی شخصیه منه سایه جان امیدوارم مفید باشه🌹

ما به عنوان مخلوقاتی که قدرت اراده و تعقل ما رو از بقیه ی مخلوقات متمایز میکنه ، این اجازه رو داریم که هر تصمیمی بگیریم( خوب و بد بودنش اینجا مورد بحث نیست) وقتی چیزی به ذهنمون خطور میکنه این یعنی لیاقت فکر کردن به این موضوع رو داشتیم که به ذهنمون خطور کرد چون من معتقدم که هیچ اتفاقی تصادفی نیست و حتی افکار ما در پی سلسله تصمیمات و رفتارهامون شکل میگیرن. پس وقتی چیزی به ذهنمون خطور میکنه با توجه به بیشینه مون ما لیاقت فکر کردن بهش رو داشتیم که به ذهنمون خطور کرد. حالا اگر تصمیم گرفتیم که تصمیممون رو در مورد اون موضوع عملی کنیم و وارد مرحله ی عمل شدیم این یعنی اینکه لیاقت عمل رو داشتیم. و وقتی که به نتیجه برسیم یعنی لیاقت اون نتیجه رو داشتیم که بهش رسیدیم و بعد از اون به دنبال پایداری نتایج میریم و سعی میکنیم که چیزی که لایقش شدیم رو ابدی کنیم. چون صرف به نتیجه رسیدن دلیل بر لیاقت همیشگی نیست و ممکنه که بعدها کارهایی از ما سر بزنه که این لیاقت رو از ما سلب کنه.

حرف من اینه که هر تصمیمی از موقعی که به شکل اندیشه در ذهن ما شکل گرفت تا موقع به وقوع پیوستن و به نتیجه رسیدن هر مرحله اش لیاقت مستقل خودش رو داره و ما لیاقت هیچ چیزی رو به یک باره و یکجا به دست نماییم.

درست مثل کسی که تصمیم میگیره در مسابقات وزنه برداری شرکت کنه. این شخص اجازه نداره از همون اول بگه من میترسم وارد رشته ی وزنه برداری بشم چون فکر میکنم که توان وزنه های سنگین رو ندارم و لیاقت مدال طلا رو هم کسب نخواهم کرد. عرصه ی زندگی خیلی به وزنه برداری شبیه ما اول لیاقت وزنه های سبک(تصمیم گیریها)رو پیدا میکنیم و بعد لیاقت وزنه های متوسط(مرحله ی عمل) و بعد وزنه های کمی سنگین تر( نتایج) و وزنه های خیلی سنگین(پایداری نتایج). Step by step پیش رفتن ، این نگرانیِ به چه میزان لیاقت داشتن و توان تحمل کردن یا تحمل نکردن سنگینیِ مسؤلیت رو از ما دور میکنه. درست نیست که نگران مرحله ای باشیم که مراحل قبلش رو حتی انجام ندادیم.

حالا ممکنه این در مورد تمام تصمیم گیریها صدق نکنه و برگردیم به خودمون بگیم که اصلاً از کجا معلومه که این تصمیمی که من میخوام بگیرم درسته و ارزششو داره یا نه. من هر وقت با این سوال مواجه میشم میفهمم که خودمو در رابطه با این موضوع خوب نشناختم و شروع میکنم به کند و کاو درون و بیرونم. هر وقت که مطمئن شدم و سبک سنگینیهامو کردم اون موقع به خودم اجازه میدم که درموردش فکر کنم.

گفتی قدرت و رسیدن مسؤولیت میاره. مطمئن باش اگه رسیدنمون درست باشه و از روی شناخت کافی به قدرت دست پیدا کنیم از پس تمام مسؤلیتهاش برمیام حتی اگر سخت باشن.

چرا میگم باید خودمون رو بشناسیم چون وقتی به شناخت درستی از خودمون رسیدیم از همون شروع از همون ابتدا که فقط یه اندیشه ای در سر داریم مسؤلیت تصمیم رو با تمام خوبیهاش و بدیها و سختیهاش و حتی اشتباهات احتمالی قبول کردیم. پس دیگه دلیلی نداره که در شروع کار از مسؤولیت بعد از رسیدن بترسیم.

گفتی هر رسیدن آزادی میاره، و آزادی پر از مسؤلیته. اگر درست پا در مسیر تصمیم گیری گذاشته باشیم با هر مرحله ای که در راه رسیدن طی میکنیم پخته و پخته تر میشیم و وقتی که به آزادیِ بعد از رسیدن ، می رسیم دیگه نگران نخواهیم بود چون بزرگ و پخته شدیم و احتمال خطا بعد از آزادی کمه یا اصلاً نیست.

این رو هم بگم که نمیشه از ترس اشتباه یا زمین خوردن هیچ کاری نکنیم و اگه در مسیری زمین خوردیم این انگ رو به خودمون بزنیم که حتماً لیاقتش رو نداشتیم که زمین خوردیم.  ما مسؤولیت افکار و اعمال و تصمیمهامون رو تااااا رسیدن به نتیجه و ما بعدش به عهده میگیریم و میدونیم که اشتباهات ما بخشی از این مسؤولیت و جزئی اجتناب ناپذیر از مسیر هستن. که اگر غیر این بود حالا هیچ انسانی دو پا راه نمی رفت و همه از ترس زمین خوردن به همون چهار دست و پا راه رفتن اکتفا میکردن.

 

سایه خیلی طولانی شد ببخشید امیدوارم که مفید واقع بشه🌹💐🥰

پاسخ:
گیسوی عزیز.. بسیار زیاد ممنونم ازت. مرسی به خاطر وقتی که گذاشتی دختر آگاه.. لیاقت، قدم به قدم در ما خلق میشه؛ عالی بود این جمله ت جانم.. 
امشب بیشتر دلم میخواد بخونمتون اتفاقا مرسی که طولانی نوشتی پس 😊.. مرسی بازم گیسو.. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">