سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

دیوانگی

چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ
من دیگه بیشترِ صبح هارو با یه حالِ خوشی از خواب بیدار میشم ...                      

روزهامو قشنگتر از قبل شب میکنم و با هرلحظه شون کیف میکنم...

یک دلیلش آرزوهامه و تلاشهای شیرینم در جهتشون..آرزوهایی که از قلبم میان وعشقم 

بهشون  بی حده..منو به جریانُ،خروشُ،شوق میندازند...

به نظرم (من چیکار کنم که سحرخیز بشم؟) سؤال اشتباهیه،چون اگه اونچه باهاش

کیف میکنیم رو پیدا کنیم،چنان قدرتی داره عشقش که مارو از جا میکنه...

به نظرم تنبلی و بی انگیزگی هم وجود خارجی نداره،چیزی که هست نداشتن آرزو و 

برنامه ست...هرکسی با یافتن آرزوش و یه برنامه ی شیرین،شادترینُ،

باانگیزه ترینُ،فعالترین آدم روی زمین میشه...

و شروع...اینکه قبل از داشتن آمادگیِ پرواز،با یک بال بپری و بخندی و منتظر
دوتاش نمونی که نمیرسه اون روز... 

شروع که کنی،عشقم باشه،مشکلاتی که میفته رو عشق آسون میکنه،ولی تا قبلِ

آغاز هر مشکلی فقط به تعویق میندازه قدم اولتو،به خصوص اگه 

(به همه چیز جور باشه بعد شروع کنمِ )مغزت نتونی غلبه کنی...

یکشنبه با دوستامون بیرون بودیم،هرکسی از جنس شادیش میگفت،من از روزایی گفتم

که توش سفر،خرید،مهمانی و....و هیچ چیز عجیب یا خاصی نیست اما شادیِ بی دلیل،

و سرمستی میجوشه تو دلم..خب لازم نیست بگم که براشون غریب بود..

زدن به شوخی که این دیگه دیوانگیه و دیوانه خانه لازم...و منی که غش کرده بودم از 

خنده و (آزمودم عقل دور اندیش را      بعد از این دیوانه سازم خویش را)

چررخ میزد بین قه قه هام...

و خبر نداشتن من فرهادی رو خواستارم که تیشه ش رو بر بدنه ی عقلم بکوبه تا 

شیرین تر برقصم...

رفتیم و فیلم تنگه ی ابو قریب را دیدیم...

تلخِ شیرین..غمِ عمیق..وارستگی..دریادلی..ایثار....

موج میزد تو فیلم این کلماتی که هر کدومش دنیاییه...

و من به این فکر میکردم که این جنس شجاعتها و انسانیتها تا ابد در قسمتهایی از

تاریخ و مکان خواهد موند...

و صدای بعضی دردها تا همیشه در گوش فلک ثبت خواهد شد...

فکر میکنم اگه وسط این تنگه بایستم،تنگه ای که انسانیت برش نازل شده خونها را 

میبینمُ،،فریادهارو میشنومُ،،و جنون زیر پوستم ظهور میکنه...



(هنوز به تو عادت نکرده ام دنیا..
 غیرعادی ترین عادی...
 آسمانت را پرستشها میکنم...
و بر اعجاز زمینت سجده ها...
و از کفرِ پرستشت نمی هراسم...
که سبزترین ایمان هایم،،
به دنباله ی زیباییهای تو جوانه میزند...
بیش از این دیوانه ام کن،،
من به ایمان بیشتری نیاز دارم...)
                                          سایه
                        
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۲۵
سایه نوری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">