سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

روز آلبالویی

چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۱۷ ب.ظ

امروز واسم آلبالویی شروع شد.. نمیدونم چرا اما ذهن و قلبم همه ش این رنگی بود 😊

خواب عمیق و خوشی رفتم که خیلی چسبید🤗

دکور خونه مو یه تغییر کوچیک دادم که روحمو تازه کرد🤩😍

خواب عجیبی دیدم که خیلی زود تعبیر شد🥰

گیاه سرسبز و باریک و بلندم رو تماشا کردم که مثل لوبیای سحرآمیز قد کشیده.. قربون قد و بالاش رفتم اما ازش بالا نرفتم😌😌 

همین جا،، همین لحظه روی مبل سبز خوشرنگم،، بهترین نقطه ی جهانه واسم..

همین حال بی انتظار و شگفت انگیزم،، واسم همه چیز داره و کافیه😇😇

کافی بودن و نخواستن بیشترش،، انگار بیشتر و بیشتر و بیشترت میکنه..

دیدت رو وسیع و عمیق و اقیانوسی میکنه و قرارت میده تو یه آبی نفتی عمیق، وسط آلبالویی ها !! 💙

و مهمتر از همه قرارت میده تو لحظه و همون جا نگهت میداره..

این نخواستن بیشتر و بیشتر شدن،، یکی از اون تضادهای معجزه آسای این روزهامه که از راه رسیدن بهش میگم حتما... 

حالا دیگه همسر سفره رو انداخته و میخوام باهاش غذا بخورم و کیف کنم و لذت ببرم... 

کیف کنید که به هرحال هرکار دیگه ای هم کنید،، میگذره .. خب خوش بگذرونیدش.... 😊

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۲۹
سایه نوری

نظرات  (۲)

مرسی که به سوالم جواب دادی❤️

من خیلی سعی میکنم برای خوشحال بودن یا برای اینکه فقط از لحظه هام کمال استفاده رو ببرم 

اما احساس میکنم بعضی  موقع ها خسته میشم 

بعضی موقع ها به شدت نیاز پیدا می کنم فقط به اینکه یه گوشه لم بدم و به هیچ چیزی فکر نکنم  به هیچ چیز و هیچ کس!

نمیدونم این  درسته یا غلطه 

شاید از نظر خودم بهترین راهه

پاسخ:
به نظر منم بهترین راهه.. لم بده و کیف کن.. همیشه یه کاری کردن بهترین کار نیست،، گاهیم هیچ کاری نکردن، بهترین کاره..
 این لم دادنها باعث میشن ایده هات زاییده و تازه بشن.. همچنین ذهن و درونت رو هم تازه و سرحال میکنن.. 

چقدر عالی!

من خیلی دوست دارم بدونم روز هایی که مثل امروز خوب نمی گذره رو چجوری نگاه می کنید

پاسخ:
میدونی سپیده،، اون روزها رو اجازه میدم خوب نگذره.. تقلای بیخود نمیکنم.. چیزی که هست به اصالت زندگی رسیدم: روز خوب و بد.. عیب و حسن.. سختی و آسانی..
و میدونم هیچی، هیچ روز بدی و هیچ حال بدی دائمی نیست.. میدونم فردا یه روز دیگه ست با یه حال دیگه پس زور الکی نمیزنم.. شاید اصلا ول بشم واسه خودم با فیلم، کتاب یا خیره به سقف و به خودم و روزهام این حق رو میدم.. 
حالا تازگی مثلا اگر بعد از مهربونی با خودم، معمولی بودم،، مثلا زبان، یا هر برنامه ای دارم رو یک ربع ، فقط یک ربع انجام میدم که صفر نشه.. و زندگی رو تعطیل نمیکنم.. مگه نمیشه روز خوبی نباشه و حس خوبی نداشته باشی اما بازم سرخوشی کوچیک بسازی؟ به نظرم میشه با بزرگ نکردن و راحت گرفتن و عشق به خود و عجله نداشتن تو دنیا؛ هیچ جا جز همین جا که هستم خبری نیست، چرا اینقدر واسه رسیدن عجله کنم.. و شناخت خودمون خیلی مهمه.. تکرارها و عادتهامون چیه؟ با چی یکم رنگ به روزهای بی رنگمون میاد.. مال هرکس شخصیه باید پیداش کنه.. آگاه شدن به خود و لحظه، عالیه.. 
من توی روزهای معرکه ای نیستم؛ کارم به شدت به مشکل برخورده، همسر تازه از کارش بیرون اومده،، برنامه هام بهم ریخته .. اما نگاه نوی معرکه بین و سرخوشی و بزرگ نکردن،، و تعطیل نکردن زندگی رو یاد گرفتم.. 
و خب هرلحظه میبینم چه دلم میخواد. احساسمو نگاه میکنم و.... 
گاهی تنها چاره، تحمل کردن و تاب آوردنه ولی خیلی مهمه این تاب آوری چه شکلی باشه.. چه رنگی.. چه عطری داشته باشه.. اصلا رنگ و عطر و قشنگی داره تاب آوردن هامون؟؟؟ حرفی برای گفتن داره تحمل هامون؟ چیزی راحت سد راهم نمیشه دیگه چون عجله ای واسه رسیدن و بیشتر داشتن ندارم و خیلی چیزای دیگه که ازشون خواهم گفت... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">