سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

سرخوشی ساده ی من

پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۶ ب.ظ

همین حالا که جسمم نرم و آرام گرفته ست؛ ذهنم حجم زیاد کارهام رو لیست میکنه؛ قلبم از نوشتن اینجا میکوبه و هیجان میباره؛ پاهام کمی یخه؛ نور نرم و باوقار پاییزی، پرده ی طلایی رنگم رو درخشان کرده... 

 

همین حالا که خونه از تمیزی برق میزنه؛ بوی ملحفه های شسته شده، صفای خونه شده؛ صدای سکوت و دکمه های کیبورد، درونم رو پر کرده... 

 

همین حالا که عشق بهش، وجودم رو سرشار کرده و منتظرم برسه تا تو چشمهای عمیق و آروم و صبورش زل بزنم و بمیرم و از نو زنده بشم... 

 

همین حالا.. درست همین حالا سرم رو که میارم بالا، نگاهم میفته به گل زیبای مسحور کننده م؛ با گلبرگهای قرمز و مخملی و چین خورده ش. با شاخه های بلند و آزادش. با برگهای سبز و صبورش. با رگبرگهاش که خطوط لحظه ی حال رو واسم میسازند و بهم خط زندگی رو نشون میدن. و با خاکش که منو میکشه تو خودش و دفنم میکنه جایی که باید!!

 

وقتی چند روز پیش درو باز کردم و از پشت حلقه ی اشک ناشی از خرد کردن پیاز، دیدمش که این گل طناز و شگفت رو گذاشت وسط دستهام، میدونستم میشه سوگلی خونه مون. میدونستم باید خیلی حواسم رو جمع کنم که بین این سرخ روی سرکش عصیان گر بیخیال مستقل و بقیه گلهای خونه فرق نذارم 😅😅 

 

من سرخوشی رو پیچیده ش نمیکنم؛ همینکه سرم رو میارم بالا و نگاه میکنم به نزدیکترین نقطه، یکیش رو پیدا میکنم و غرقش میشم؛ قبلش بیخیال ذهن میشم و می دونم زندگی، کیف همین لحظه ست و زود تمام میشه.. فکر بعد رو هم بعد میکنم.. 

 

من با سرخوشی هام، ثروتمندم. برکت و فراوانیشون، شکرم رو قلبی و عمیق و افزون میکنه. و رضایتم رو زیاد و زیاد و زیادتر.. قدرت سرخوشی، دیوانگی رو خلق میکنه. با دیوانگی، قوت قلب و شهود و درک بی واسطه بیشتر و بیشتر میشه.. 

 

شما نزدیکترین ترین، ساده ترین، راحت ترین و دم دستی ترین سرخوشیتون که همین حالا اگه سرتون رو بلند کنید، میبینیدش چیه؟؟ 

#سرخوشی_رو_پیچیده ش_نکنیم

#دور_خبری_نیست

#هرچه_هست_همین_حوالیست...

 

پی نوشت شبانه: رفتم که لوازم التحریر این ترمم رو بخرم. باز شب عروسی گرفته بود و ماهش طلایی و تابان و گرد و کامل شده بود. به این فکر کردم که اگه بیشتر و بزرگترها رو داشته باشیم اما نتونیم محو ماه و مه اطرافش بشیم؛ اگه نتونیم کودکانه از پله ها سرازیر بشیم، چه فایده ای داره؟!

همین حالاام که همه ی اینها رو داریم پس چرا زیبا زندگی کردن رو بلد نیستیم؟ 

بعد به صورت گرد و طلایی ماه خیره شدم تا تو این شب ماه کامل، دعا کنم. اما فقط یه دعا بر زبانم جاری شد و به ماه کوچه مون گفتم: 

کمک کن از هر بیشتر و بزرگتری، بیشتر آزاد بشم.

کمک کن بیشتر و بیشتر یاد بگیرم محو زیبایی تو و ابر و بادی که دورت میگردن، بشم.

کمک کن تو خاک آسمونت دفن بشم..

 کمک کن با چهره ی طلایی و درخشان تو از نو زنده بشم...

میخوام در تو ای (ماه کامل طلایی) ریشه کنم، شاخه بدم و از جهان برهم... چون میدونم بی فروغ روی تو، هیچ بیشتر و بزرگتری فایده نداره..

 

#قصه های_ناتمام_من_و_ماه_طلایی_کوچه مون😊😊

#میخوام_تکه ای_از_آسمون_تو_باشم..

 

نظرات  (۱۰)

۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۶:۱۷ بلاگر کبیر ^_^

نزدیک ترین و ساده ترین و دم دست ترین دل خوشی ام کوروشه! همین حالا که کنارم خواب نیمروزی میکنه و از زاویه ای که میبینمش مژه های بلند به سمت آسمون رفته اش قلبمو رقیق میکنه و اون دماغ و لب کوچولوش و اون پا روی پا انداختنش که فرم خوابش رو خاص کرده برام...

 

خدایا شکرت:) 

 

مرسی که نگاهمو بردی به سمتش.

پاسخ:
مرسی به خاطر این توصیف دلبرانه ی جز به جز؛ مور مورم شد.. خدا حفظش کنه و کنار هم کیفور و سرخوش و دیوانه واار باشید 🦋🦋⚘⚘
۱۳ مهر ۹۹ ، ۰۸:۰۸ اردیبهشت ..

الهی آمین

پاسخ:
🙏🙏
۱۲ مهر ۹۹ ، ۱۵:۴۷ اردیبهشت ..

چه زیبا نوشتی بانو..الهی که همیشه شاد و سرخوش باشید و پر از دلخوشی های کوچیک و بزرگ 

جواب سوالت میشه کسیکه همه زندگیمه مادر عزیزم.خداحفظ کنه همه مادرهارو.

پاسخ:
ممنونم اردیبهشت عزیز،، مرسییی همچنین 🙏🙏🙏
الهی؛ آدمهای ارزشمند زندگیمون... خدا حفظشون کنه 🌹🌹

ای جان! ممنونم عزیزم بخاطر آرزوی قشنگ که حال دل آدم رو خوب می کنه. همیشه شاد و دلگرم و عاشق بمونی! :)

پاسخ:
ممنونم بندباز عزیز.. 
همچنین توووو 😘😘🌹🌹🌱🌱

تابلوی نقاشیم!

:)

من عاشق گل هام. منتها متاسفانه آپارتمانمون نور کافی نداره و نمی تونم گل نگهداری کنم.

پاسخ:
تماشای نقاشی های خودم یا بقیه هم میتونن منو جوری عمیق بکشن تو خودشون و سرخوش کنن که جز لحظه ی حال، چیزی نمونه؛ البته که نقاشی های من دلین به پای مال تو باشکوه و خیره کننده نمیرسن 😊
الهی؛ انشالا زوود خونه ت سبز و رنگی از گل و گیاه بشه و بیای تند تند ازشون بگی و ماهم کیف کنیم.. 

کتاب‌خونه ام

پاسخ:
منم سرمو بالا که میارم، اگه نگاهم به کتابهام بیفته، دلم میریزه.. رمانی که مال این روزهامه، سرخوشی و شعف روزمه..‌ 

قطعا و بی شک برای من ماه :)

پاسخ:
این کامنت تمام وجودم رو حس و خنده کرد..
ماه واسه من سرخوشی و گشایش و بی زمانی و گمگشتگی و پیدا شدن و مرگ و زندگی همزمانه.. خودمو توش گم میکنم و از نو پیدا.. 
۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۴:۳۴ گیسو کمند

سه سال پیش یه ساکولنت خریدم و اسمشو گذاشتم mr. Positive  الان یه قدی کشیده ماشاءالله. هر وقت میرم تو راه پله میبینمش قربون صدقه اش میرم و اون برگ ریزهای بالاییش رو میبوسم. ارتباط برقرار کردن با گیاه و درخت از قشنگترین دلخوشیهای زندگیه❤

پاسخ:
چه اسم جذابی 😂
واقعا؛ پر از حال مثبتن این موجودات ساکت و زیبا.. 
۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۳:۲۷ Javad Aligholizadeh

سرخوشی من لحظه ای است که از شدت سردرد میز رو میخوام گاز بگیرم بعد آرمان (رئیسم) میگه جواد این پروژه به کجا رسید تا سرم رو بالا میارم چش تو چشم میشیم میگه میرم بعدن میام ...

پاسخ:
😐😐😅
البته که شنیدن به موقع میرم بعدن میام، خودش سرخوشی بزرگیه.. 
۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۳:۱۹ Sepideh Adliepour

پرنده پشت پنجره ((:

پاسخ:
من عاشق آسمونم، بعد وقتی یه پرنده از توش میگذره، اونقدر واسم ذوق انگیزه و تا دور بشه باهاش حرف میزنم و عکس میگیرم ازش که آسمونو یادم میره 😅

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">