سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

شبی از شبها

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۰۹ ب.ظ

  صبح امروز باید ساعت 8 وارد سایت میشدم تا برنامه ی کلاس های مجازیم رو بررسی کنم.. بعد از تمام شدن کارم،، خواب چشمامو گرفته بود چون دیشب تا 4 بیدار بودم. اما صبحِ طنازُ نورهایِ جذاب، وسوسه ی دوباره به تخت برگشتن رو ازم گرفتن... دوراهیِ سختی بود ولی برای من نورها همیشه پیروز میشن smiley  

 

  اینکه هشتم عید باشه ها،، جمعه باشه ها،، قرنطینه باشه ها( هرچند من تو این قرنطینه، کرونا و اوضاع، کلی چیزایِ سحرانگیز و عجیب میبینم)،، جمعه عصر هم باشه و تو تنها باشی( همسرت شب کار باشه)، بالا نگه داشتنِ انرژیم رو کمی واسم سخت کرده بود. اما شناختنِ خودمون همیشه راه گشاست... رفتم تویِ تراس و آسمون درمانی کردم.. نگاهش کردم، عکس ازش گرفتم و از نو شکفتم.. چاییِ زعفرونی دم کردم... خونه ی تمیزُ براقو خوش آبُ رنگم رو نگاه کردمو کیف کردمو شکر کردم.. ظرفهارو شستمو گاز رو پاک کردمُ روحم تازه شد از تمیزیش.. برنامه ی ریما رامین فر رو دیدم... بازیِ افزایشِ قدرتِ ذهن و حافظه انجام دادمُ هیجان زده شدم  و...

 

  همسر زنگ زد دیشب، شرکت آروم بود و حرفهامون گُل کرد.. 40 دقیقه ای صحبت کردیم. کاملا بی پرده، صریح، روشن و صادقانه... خیلی کیف داد. بعدش سبک تر و راحت تر شدم. همسر، عزیزترین و شگفت انگیزترین آدمِ زندگیِ منه.. رابطه ی خاصی باهاش دارم؛ یعنی فارغ از هر همسری، زناشویی، وظیفه و هر قراردادِ شناسنامه ای،، یک دوستیِ عمیقِ قدیمیِ عجیب و پرفرازُ نشیب، پشتوانه مونه که برای ساختنش تلاش کردیم. و برای حفظش از جونمون مایه میذاریم..

 

 همسر اصرار داشت که پایتخت ببینم ( من تا حالا هیچ کدوم از پایتخت هارو ندیدم.. یعنی 5 سالی هست تلویزیون نمیبینم. الآن هم نه آنتن ماهواره داریم نه ایران) ... اما این کاری نبود که تو دایره ی شناختِ خودم، بتونه شبم رو رنگین کنه.. عوضش دلم دفترم رو خواست. بهش پناه بردمو نوشتمو نوشتمو نوشتم.. حینش خودمو تحلیل کردم.. راه چاره پیدا کردم، کشف کردم و حسم فوق العاده بود.. نوشتن یه معجزه ست برای رشد، برای حل کردن، برای پذیرش... و اینجوری بود که شبم ستاره بارون شد...

 

  سریالی که میدیدم، تا آخرین قسمتش رو شب قبل تمام کرده بودم.. 2،3 روزی بود درستُ حسابی کتاب نخونده بودم. فیلمی که شروع کرده بودم و وسطش بودم، بهم چشمک میزد. اما راستش نه رفتم سرِ کتابم و نه ادامه ی فیلمم.. دیشب، بیشتر، شاهد بودم.. شاهدِ زوایا و گوشه هایِ دلبر خونه م... نگاهش میکردم و ذوق زده میشدم.. حقیقتا وقتی خونه ت رو اون جور که دوست داری بچینی، بهش توجه کنی.. تمیز نگهش داری.. و گوشه گوشش رو از عشق، مراقبت و رسیدگی پر کنی، بهترین ابزارِ مادی میشه برای لذت، مراقبه، شکر، آرمیدن و موندن تو لحظه ی حالِ عزیز و عجیب...

 

 آخرِ شب  ویتامین هامو خوردمو توی سکوت شب، به تبدیل فکر کردم... به تبدیلِ رنج ها، دردها، غصه ها، آرامش ها، شادیها، خشمها و هزاران احساسِ دیگه م به چیزی شگفت انگیز مثل قصه، کتاب، نقاشی و... و حالم خوشو خوشو خوشو خوشتر شد؛ همینقدر ساده و همین قدر معمولی...

 

 من پست سال 99 رو هنوز ننوشتم.. راستش سالم رو چندان خوب شروع نکردم.. و میخوام از روزهای شروع سالم و حسم بگم.. بعد انشالا اهدافمو اینجا برای خودم بنویسم تا روشن بشم...

 

  دیگه برم.. تازه میخوام خورش کدو بپزم!! امروز میخوام پنکیک هم بپزم.. میخوام یکم از کارهای قرمه سبزیِ فردام رو هم انجام بدم.. دوش بگیرم.. کتاب بخونم.. پادکستم رو گوش بدم .. کیکی که میخوام فردا بپزم رو انتخاب کنم... فیلمم رو تمام کنم.. با همسر حسابی وقت بگذرونم و به شروعِ جدی ترِ برنامه های 99 فکر کنم smiley

 

 یک سری کارهای هیجان انگیز هم میخوام انجام بدم که دل تو دلم نیست واسشون. مینویسم حتما اینجا بعد تمام شدنشون angel

 

 

   زن سرشار از انرژی های جادویی بود..

   به غنچه ها دست میکشیدُ باز میشدند...

   به پوستِ خشکِ دستانش، دست میکشیدُ نرم میشدند...

  به خستگی هایِ  معشوقه اش دست میکشیدُ شور میشدند...

  او نوازش را خوب میدانست...

 او معمولی ترین ها را رنگِ عجایب می پاشید...

                                                        سایه

                                                        

 

 

 

                                                        

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۰۹
سایه نوری

نظرات  (۱)

وقتی پست هات رو میخونم

فقط چشمام قلبی میشه و کیف میکنم

چیزی ندارم بهشون اضافه کنم

فقط گفتم حاضری بزنم

پاسخ:
مرسیییییی از تو نسیم زیباا... 
ممنون که میخونی و هستیی ... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">