عشقم به من و شورم به زندگی!!
دارم مینویسم و مینویسم و مینویسم بی هیچچچ ورودی گرفتن.. میخوام متمرکز، جمع و جور، خلوت، مینیمال، ساکت، و عمیق همینجا و با همین چیزها خلق کنم..
و خلق، از درون شروع میشه. از همینی که دارم. با بی هدفی ناب زیبا. و با حرکت پرشور ناشیانه ی دیوانه وار..
و این وسط باز ریشه ها رو پیدا میکنم و جوانه های تازه سر زده رو مینوازم. دارم مراحل قبلی عاشقی با خود(عزیز کردن خود) رو در سکوت و با خلق، زندگی میکنم. و به مراحل تازه ای از عاشقی با خودم میرسم؛ دارم مشاهده میکنم با مهر و بی سرزنش و می بینم که حل میشه. بی اینکه بخوام حل میشه. بی اینکه لحظه رو بکشم حل میشه. بی اینکه بیشتر و بهتری بخوام حل میشه..
سیاه ترین ابعاد ما هم به مهر حل میشن نه کین.. به هر احساسم هرچند بد و به هر ویژگیم هرچند ناجور با نگاه نو، تعریف تازه و چهارچوب شکنانه نگاه میکنم. و آهستگی پیشه میکنم.. بعد یک دفعه هیچی نه بد کامله نه خوب کامل. نه سیاهه.. نه سفید.. و من با دیدن خوبی هاشون خلق میکنم. و روی سفیدی های هر سیاه، نقش تازه میزنم. و بدی هاشون رو تو آغوشم میفشارم و ازشون سپاسگزاری میکنم. ..
مگه غیر از اینه که اشتباهاتم، از دست دادن هام، بدی هام، سیاهی هام و درد و رنج هام بیشترین آگاهی و رشد و تیزی رو بهم دادن؟؟!! پس سپاسگزارم ازشون.. قدردانشونم. و شاکرم شاکر... و تبدیلشون میکنم به خلق و زایش و نور و تازگی.. ابزار خلقم هستن اینها. و زندگیم رو واسه م نورانی و باشکوه میکنن، البته بعد اینکه گذر کردم ازشون!
و رازش اینه که زندگی یه بازیه. و تو این بازی باید رو بازی کنی!! سلاح و پرده و حجاب رو بندازی زمین و تسلیم پویایی باشی.. تو خود حجاب خودی. باید از میان برخاست!!
باید آسیب پذیری هامون رو، رو بازی کنیم(این روزها نوشته های وبلاگم رو تفریحی خوندم و آزادی من از این نقطه بوده و مدام تو نوشته هام بوده و تکرارها مهم هستن.. تکرارت چیه؟ واگویه ت چیه؟ بلدی با پرسیدن سوالات خوب از خودت، و با آهستگی و خلق، واگویه رو به گفتگوی سالم تبدیل کنی) . و بعد سبک و سبک و سبکتر.. شجاع و شجاع و شجاع تر.. جسور و جسور و جسورتر.. واقعی و واقعی و واقعی تر.. و آزاد و رها،، میتوانیم دیوانه وار بدرخشیم و طی کنیم.. و خلق.. خلق شگفت انگیز اونجایی هست که نه پشت چیزی قایم شدیم و نه چیزی رو قایم میکنیم!!
و لازمه ش اینه قبل از اینکه رو بازی کنی،، مراقبت از خودت، عشق دادن به خودت، تماشای خودت، کیف کردن با خودت، محافظت کردن از خودت رو یاد گرفته باشی. و تو شجاعت کاری که میکنی نیستی. جسارت کاری هستی که عواقبش رو تاب میاری!! پس بی عجله خودت رو بغل کن. پله هات رو طی کن. و ببین چی رو میتونی بگذرونی و آهسته باش. چون هیچ جا هیچ خبری نیست جز اینجا و این لحظه و با هیچ بیشتر و بزرگتری تو بهترین ها هم نمیشه اگه با تو و همینجا نشه!!
قدرت رو از هر چیزی بگیر و به خودت بده!! چیزی که سنگینت کرده رو شاید باید بهش آگاه بشی و بعد خیلی نرم و با قدم های کوچک و بی عجله، خلافش بری..!!
تمام کارهای لیستم خط خوردن. و حین انجامشون کیف کردم. و تونستم دقیقه ی نودم رو بکشم عقب و تو دقیقه 80 تمام کرده باشم! 😂و حالا بااینکه خیلی پروژه ها تا آخر خرداد وقت دارن اما من تمامشون کردم. و سرخوشم.
و همین رو هم با صبوری، مهر، مشاهده و عشق دادن درستش کردم. حالا میتونم از تعویق و اهمال بگم. و از رمز و رازشون: پیچیده نکن. ساده بگیر.. بهترین نباش! بهترین خودت شو. عجله نکن. واقعی باش. سرخوشیت رو به هیچی نفروش! آگاه شو به لحظه. هوشیار باش تو اونچه مفیده اما وقتش الان نیست! به خودت مهربانانه سخت بگیر؛ و با خودت سخت گیرانه مهربان باش.. هیچ درختی با درخت کنارش رقابت نمیکنه! قدم های کوچک ناشیانه اما جسور و شجاع بردار. تو ترست نیستی؛ تو کامل نیستی. اما کافی و عجیب و شگفت انگیزی..
استرس، شکست و پیچیدگی های حین کار رو تاب بیار، بزرگشون نکن، چون اجتناب ناپذیرند و پذیرا و باز بمون. معیارهات نباید تورو بکشن! نباید لذت و سرخوشیت رو بگیرند. چون کافی، زیباتر، اصیل تر و واقعی تر از کامله! چون کافی واسه هرکس یه شکله. چون طبیعت هم ناکامل کافیه و خیلی باشکوه و زیبا و جادویی و هوشیار و خلاقه!! و عجله نکن. هرروز یک قدم کوچک جسور و یک دفعه تمام شد اونم تو اوج خلاقیت تو 😊😊😊 و خیلییی چیزهای دیگه.. (حرفهایی که به خودت حین کارها میزنی بسیار مهم و آگاهی بخش هستن. و باید با مهر و بی سرزنش، بهشون توجه کنی. و آگاه و هوشیار و تیز بشنویشون)
خونه برق میزنه. غذا آماده ست.. سکوت خلسه آوری پیچیده. و من دارم قدم بزرگ دیگری به سمت خارج شدن از منطقه امنم برمیدارم. ( چون راز هر بزرگی تو یک عالمه کوچک و معمولی نهفته ست) و به جای درمان و تغییر و شدن میگم: التیام و بودن و آگاهی.. و به جای هر شدن میذارم بودن و خلق و تبدیل..
هوشیار می مونم بر اونچه هست. آگاهانه نگاهش میکنم. سرعت و شتاب و عادت رو ازش میگیرم تا آگاه و تیز و آهسته و خلاق بشم. بعد یک دفعه راه باز میشه. راهها پیدا میشن.. و خلق آغاز میشه. و من سرخوشم و مشتاق و پرشور و تازه.. و راه همیشه دقیقا همونی نیست که من میخوام. اگر از منیت و من من کردن و من میخوام؛ فقط این رو میخوام و... بگذریم، خواهیم دید جریان زندگی چقدر هوشیار و نابغه و عجیبه. و کافیه تسلیم پویاش باشیم. ساکت در حرکت باشیم. آرام در گذر باشیم.
تضاد زندگی و خودمون و اتفاقات رو درک کنیم، معناهای مسخره مون رو بسازیم ازشون! تصادها رو تاب بیاریم و زندگیشون کنیم!!
نگاه نوی وحشی اولین قانون شکن ناشی کودکانه ی تیز، چه ها که با ما نمیکنی؟!!
و حالا هم میرم به ناخن هام و صورتم و... میرسم. یه دوش عالی میگیرم. و قدرت و معجزه ی زنانگیم رو با شکر عمیق، جشن میگیرم 🌿🌿🌿🥀🥀🥀🥀
شور و شوق، سرازیر تو لحظه هاتون 🥀🥀🥀🥀
عالی بود کاش بیشتر بنویسید خوندنتون حال آدم رو خوب میکنه و زندگی رو عوض میکنه