سایه های نور و....

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

زندگی گذر از نور به سایه و سایه به نور است...

قانون های زندگی من۲: مثل شکر چای شیرین

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۴۵ ب.ظ

حالا که فهمیدم نباید مدام تو فکر حل ترسهام باشم.. نباید مدام پی درست کردن روابطم باشم... نباید همیشه دنبال زیاد کردن کمبودهام باشم،، زندگی زنده تر و شاداب تر شده؛ بار و سنگینی همه چیز کمتر شده؛ قدرت از هر چیزی اطرافم گرفته شده و به قلب من برگشته...

 

دیگه حالا تجربه های زیبای لحظه م رو هرچند کوچیک بیشتر میبینم و قدردانشون هستم.. شکر، مدام درونم جوانه میزنه و عادی شدن از بین میره..

عادی شدنی که دشمن دیوانگیه... پس بهتره هرجور شده نابود بشه چون دیوانگی همه چیزه... !!

 

و حتی تجربه های ناخوشایندم رو هم با نگاه تازه ای میذارم جلوم و فقط تو چشمهاشون زل میزنم... باهاشون گلاویز نمیشم.. عجله ای برای رد شدنشون ندارم... بلکه فقط باهاشون زندگی میکنم؛ به تمامی و با تمام وجودم زندگی میکنم..

با ترسم، پیش میرم. با کمبودهام، وفور و فراوانی رو میبینم. با اضطرابهام، آواز میخونم...

و یک دفعه میبینم منم که واقعیم و حقیقی و اصیل.. اونها وابسته به من هستن؛ تا قدرتشون ندم، زمینم نمی زنند!!

حالا دیگه حل نمیکنم،، حل میشم تو هدیه ی لحظه و هیجان میسازم... حتی حل میشم تو تلخی و داغی لحظه؛ مثل شکر چای شیرین!!

 

اوج زندگی برای من لحظه های خلقه... خلق میکنم و دیوانه میشم.. دیوانه تر میشم و خلق میکنم.. ابزار خلقم، کلمه ست و قلبم و تجربه هام و شادی هام و رنجهام...

درد و عذاب و غم و رنجم اما از همه شون جادویی تر بودن، از همه شون بیشتر پرنده و دریا و درخت و آسمون از من ساختن!!

 

خلق که میکنم؛ وقتی مینویسم، نقاشی میکنم، ایده هام رو واقعیت میبخشم و ... سرخوش میشم، رها میشم، قوی میشم و آزاد میشم؛ آزاد از هر بند و اسارت و قانون نابه جا و چهارچوب به درد نخور... اونجاست که یک پرنده م تو دل آسمون که طلوع، آغاز بکر قصه ش هست و غروب، پایان طوفانیش!!

 

دارم عاشق قانون های زندگیم میشم.... 

#این_پست_ادامه_دارد...

 

شور میبارم تا شعر شوم،،

بعد آوازی میخوانم و دور میشوم،،

کلمه میبافم تا قصه شوم،،

بعد آوازی میخوانم و دور میشوم،،

جادو میسازم تا نور شوم،،

بعد آوازی میخوانم و دور میشوم....

و در دوردستها، شعر نیست. قصه نیست. نور نیست،،

من نیست!!

تنها جنون است که مانده؛ غرق میکند و غرق نمیشود!

 

#خلق_کنید_و_بداهه_خلق_کنید

#خلق_کنید_و_شجاعانه_خلق_کنید

#خلق_کنید_و_زندگی_کنید

#خلق_کنید_و_دیوانه_شوید

 

 

 

 

 

 

 

نظرات  (۵)

وای مرسی از توضیحاتت🌹

ممنونم...عشقی،عششششق

پاسخ:
خواهش میکنم اقاقیاااااا... 
😊😊😊

سلام

"و یک دفعه میبینم منم که واقعیم و حقیقی و اصیل.. اونها وابسته به من هستن؛ تا قدرتشون ندم، زمینم نمی زنند!!"

 

این تکه اش عالی بود

تا بهشون قدرت ندم زمینم نمی زنن

دیروز پسرم داشت می نالید از اینکه قیمت هدستی که میخواد بخره خیلی زیاد شده و الان 200 هزار تومن دیگه باید جور کنه

گفتم آدم اولین وظیفه اش اینه که به خودش آرامش بده، فکر کن جایزه ای که بابات بهت داده رو نداده اونو بذار رو پولت و هدست رو بخر

 

یه برادرشوهر دارم همش در حال معامله کردنه، یه وقتا هم ضرر می کنه 

ولی انقدر قشنگ کارشو برا خودش و دیگران توجیه می کنه که حد نداره

به نظرم خیلی برای حفظ آرامش خودش موفق عمل می کنه

برعکس من که خیلی به خودم سخت می گیرم و هیچ اشتباهی رو از جانب خودم نمی بخشم و همش از خودم توقع موفقیت دارم

البته تازگی ها بی حس شدم و کمی بی خیال 

ولی با آرامش فاصله دارم

پاسخ:
آره سارینا بیخیالی عجب چیزیه.. 
موندن تو لحظه، کیف باهاش، خلق توش... ول کردن بقیه چیزها و خط و نشون نکشیدن برای زندگی... اینها زندگی رو تبدیل به یک تفریح همیشگی میکنن..  همیشه ی همیشه از همون اولین پستهای اینجا از ایده آل گرایی و کنترل گری گفتم؛ چون خودم یه کنترل گر کمال گرا بودم.. و اسیر بودم سارینا اسیر.. خودتو آزاد کن.. دنیا با ویروسهاشم میخواد بهت ثابت کنه، نمیتونی سفت و سخت چهارچوب بندیش کنی و کنترلش... بزن بیرون، بذار چشمهات شگفتی هارو ببینن.. از کارهای کوچیک شروع کن.. از خلق رهای آزاد بی ویرایش که در لحظه منتشرش میکنی بی ترس شروع کن.. سخت نگیر، تو دنیا خبری نیست و میگذره همه چیز و هرچیزش.. اهمیت های توهمیمون، باعث دفاع از خود و اثبات خود میشه، بعد واسه حفظ چیزهای غیرواقعی که ساختیم باید کنترل کنیم، بعد واسه بیشتر شدن اهمیتهامون باید ایده آل باشیم و خوب به چشم بیایم.. بعد خوشی و شوق این لحظه مون رو فدای این میکنیم که بزرگ و پراهمیت باشیم و دیگری خوشش بیاد از ما !! 

سایه...

نمیدونم چرا یه وقتایی اینقدر گنگ میشم؟!!!

مثل الان که هییییچی از پستت نفهمیدم!!!!!!

 

پاسخ:
میدونی اقاقیا، یه وقتایی لحظه پر از شوق و شادی و هیجان و شوره.. میشه با اینها خندید و رقصید و آشپزی کرد و به خود رسید و... 
اما یه وقتایی هم لحظه، کسل و کلافه و غمگینه( یعنی تو اینجوریها هستی) اونجاست که من خیلی شعارگونه نمیگم باید خندید و رقصید و فلان.. اما خب کارهای ساده، حمام کردن، غذا خوردن، دیدن چیزهای خوبی که هنوز هستن،، و ادامه دادن، خیلییی معجزه میکنه. بعد آروم آروم یاد میگیری حتی با همین لحظه هام بخندی و به تمامی زندگی کنی؛ همه ی لحظه هارو زندگی کنی..
گاهیم میگیم چون فلان رابطه م خرابه، چون فلان مشکلم حل نشده نمیتونم زندگی کنم... اما وقتی با هرچیزی که حل نشده، زندگی کنی، زندگی خودش واست حل میکنه.. البته که گاهی نمیشه این کارو کرد.. یا باید آروم آروم و از چیزهای کوچیک شروع کرد و روشهای شخصی ساخت.. به هرحال انجام یک سرسوزن هم بهتر از هرگز انجام ندادنه... 
اگه بخوای زندگی کنی و خودتو ببینی و پیش بری،، راههای شخصی که فقط مال اقاقیا هستن، از راه میرسند.. 
۱۸ شهریور ۹۹ ، ۲۱:۱۵ بلاگر کبیر ^_^

من هم عاشق قوانینتم 😍 و عاشق خودت 😚 و عاشق احساساتت 

پاسخ:
منم عاشق کامنتاتم و حست و ذوقت و ابراز حسهات 😊😊
۱۸ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۵۳ apollo ‌‌ ‌‌ ‌‌

و چقدر حل شدن آسان است!

پاسخ:
نه اتفاقا اونقدرها هم آسان نیست! 
ولی مثل هر چیز سخت دیگه ای میشه یادش گرفت و توش بهتر شد و اون روزی که توش ماهر بشیم، دیگه کمتر چیزی میتونه مهم باشه و آزار بده و سد کنه... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">